نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 989
موضوع: تفسير سوره نحل (13)، علم (2)
تاريخ پخش: 78/07/15
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي والهمني التقوي»
در محضر دانشجويان دانشگاه نيروي دريايي امام خميني(ره) هستيم بحث ما در تفسير سورهي نحل است و در آستانهي ماه مهر بينندگان برنامه را ميبينند. دربارهي كلمهاي كه در اين آيه است توقف و صحبت خواهم كرد.
1- اهميت وجود وحي از ابتدا در پيامبران
(وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) (نحل /43) خداوند به پيامبر (ص) ميفرمايد:
ما هيچ كس از مردان را قبل تو نفرستاديم مگر اينكه به او وحي كرده، از اهل ذكر سؤال كنيد اگرنمي دانيد بدانيد برنامهي ما نسبت به امتهاي قبل اين است كه به آنهايي كه قابل هستند وحي ميكنيم و آنها را براي ارشاد و هدايت مردم ميفرستيم، بنابراين مبعوث شدن يك نفر جاي تعجب نيست، چون سؤال ميكردند كه چطور شد تو پيامبر شدي؟ اگر شك داريد قبل او هم پيامبراني بودهاند، اصولاً يكي از راههاي غرور شكني اين است كه به طرف بگويي كه تو حرف تازهاي نميزني و نداري، بسياري از سؤالات و اشكالات و شبهاتي كه روشنفكرنماهاي امروز مطرح ميكنند ممكن است صورت آنرا عوض كرده باشند و در قالب جديد مطرح كنند، هم سؤال و هم جواب آن هست. دين ما الحمدالله ديني است كه بارها به مردم ميفرمايد: اي پيامبر!
(قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ) (بقره /111) بگو هرچه دليل و برهان داريد بياوريد.
اينكه ميگويند زمان جاهليت، يعني من كه آمدم جاهليت تمام شد و فكر هم نكنيد ما تعصب داريم: (إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلى هُدىً أَوْ في ضَلالٍ مُبينٍ) (سبأ /24).
يا ما و يا شما حق يا باطل ميگوييم بايد بنشينيم بحث كنيم، گفتگوي تمدنها كه رياست محترم جمهور مطرح كرد متن وحي است. تمام: «قالُوا»: آنها ميگويند، و «قُلْ»: تو هم بگو. در قرآن معني گفتگوي تمدنهاست.
و ميفرمايد: (وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ) (نحل /125).
جدال احسن: گفتگويي كه در آن دروغ و بولف نباشد. پس قبل از شما هم پيامبراني بوده چرا وحشت ميكنيد: (شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهيمَ وَ مُوسى وَ عيسى أَنْ أَقيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبي إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي إِلَيْهِ مَنْ يُنيبُ) (شورى /13).
اين دين شما همان دين آدم و نوح و ابراهيم و اسماعيل بوده، چيز تازهاي نيست.
همينكه طرف بداند اين مسأله مخصوص او نيست، يك جوان گله ميكند از مشكلات به او بگوييم فلان و فلاني هم داشته، همينكه بداند مشكل او عمومي است آرام ميشود. ضرب المثلي است:
«ان البلية إذا عمت طابت» (بحارالانوار/ج32/ص261) مشكل وقتي عمومي شد ديگر مشكل نيست.
ماه رمضان وقتي همه روزه ميگيرند، روزه گرفتن آسان است، ولي وقتي همه ميخورند بگو تو نخور سخت است، قضايي گرفتن روزهي ماه رمضان سخت است.
در قرآن «قَبْلِكَ» زياد داريم ولي يك آيه هم نداريم كه «بِعْدِك»، معنايش اين است كه پيامبرما(ص) خاتم النبيين است. چون بعد از او ديگر پيامبري نيست.
سؤال: در اين آيه دارد كه همه انبياء مرد بودند چرا؟
جواب: دليلش اين است كه يك سري از كارها از زن برنميايد. مثل خط اول جبهه و درگيري با كفار مثل اينكه يكسري از كارها، مربوط به زن است مرد كم ميآورد، صحنههاي خطرناكي در جنگ احد كه به روي پيامبر(ص) هجوم كردند كه در آن موقع يك علي(ع) از آن حضرت حفاظت ميكرد يك زن هم آنجا بود بايد كسي باشد كه مشكل دروني، جسمي، عاطفي نداشته باشد. بعد ميفرمايد: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ» رجوع به كارشناسي يك اصل و قانون پذيرفته شده است.
2- لزوم وجود مراجع تقليد
سؤال: به چه دليل تقليد؟ جواب: شما خودت زلفت را درست ميكني؟ خودت لباس خودت را ميدوزي؟ چطور زلف و لباس، آرايشگر و خياط ميخواهد و براي مريضي طبيب (كارشناسان ما چند سال درس خواندهاند 4 سال يا ارشدها 6 سال يك مرجع تقليد 6 سال درس نخوانده اما به طلبهاي كه 6 سال درس خوانده حاضر نيستيم بگوييم با سواد 60 سال درس ميخواند كارشناس نيست ولي 4 سال درس ميشود كارشناس و با 6 سال كارشناس ارشد و يك مرجع تقليد هيچي، با اينكه آدمهاي عادي نميتوانند مرجع شوند، مرجع تقليد حتماً بايد جزء تيزهوشها باشد و بايد از اول عمر تا آخر عمر از او گناه نديده باشد يك گناه از او ديده شود نه حق اقتدا به او هست و نه تقليد از او) 60 سال تحصيل همراه با تقوا، ميگويند دينت را از اين آقا بپرس، طبيعي است، تمام انسانهاي دنيا به كارشناس رجوع ميكنند و اين مهم است يعني مسأله پذيرفته شده است در هيچ كشوري با هيچ عقيده و دين و مرامي نميگويند رجوع به كارشناس نشود.
بنابراين تقليد چرا ندارد اصلي است كه همه موجودات كرهي زمين، با همه عقايد پذيرفتهاند و آن رجوع به كارشناس است.
از آياتي كه در جواب سؤال كه چرا تقليد كنيم؟ همين آيه است: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ» از اهلش سؤال كنيد.
سؤال: چرا نگفته از «علماء» سؤال كنيد، گفته «أَهْلَ الذِّكْرِ»؟
جواب: چون عالمي «اهل ذكر نيست، ممكن است مغزش پر از علم باشد ولي ياد خدا نباشند.
نكات آيه 43 سوره نحل:
از «فَسْئَلُوا» ميفهميم كه سؤال واجب است چون امر است مگر اينكه دليل داشته باشيم كه منظور از اين لفظ معناي ديگري است مثل اينكه وقتي شما بگويي من در حمام يك شير ديدم ميگوييم شير كه در حمام نميرود پس لابد منظور از آن يك آدم شجاع است اگر كلمه حمام نباشد ميگوييم لابد شير جنگل است.
به خصوص دانشجو بايد سؤال كند. دانشجو بايد يك شماره تلفن از يك اسلام شناس داشته باشد، يكي اشكال و شبههاي مطرح ميكند براي اينكه ذهن شما را در رابطه با اسلام خراب كند.
من از زمان شاه يك خاطرهاي دارم، بد نيست بشنويد در دانشگاه يكي از استانها استادي كمونيست بود. ميگفت اسلام ميگويد هر كس دزدي كرد (فوراً) چهار انگشتش را ببريد اگر اين حكم اسلامي درست باشد بايد در هر شهري يك سلاخ خانه درست شود براي دست قطع كردن، دست قطع كردن كه هنر نيست.
ولي رهبر ما (كارل ماركس) ميگويد: هر كس دزدي ميكند براي فقراست اگر شكمش سير باشد دست به دزدي نميزند پس سيستم اقتصادي خراب است پس شكم سير كردن هنر است نه دست قطع كردن پس ما بهتر از اسلام ميفهميم
دانشجوها هم زمان شاه، نه نهاد رهبري، و نه مثل امروز آنقدر استاد حزب اللهي داشتند، دانشجوها گوش دادند و جواب نداشتند، ما هم آن زمان يك طلبهي نقلي بوديم، ريشهاي مشكي داشتيم و لاغر و جوان بوديم. گفتند آشيخ اسلام چنين ميگويد؟ گفتم اول بگوييد چه كسي اين حرف را زده چون مملكت ما زود به فاصله چند روز يك چيز صادر ميشود هر جا ميروي يك رقم سؤال ميكنند معلوم است كليشه و كپي شده. گفتم شما چه گفتيد؟ گفتند ظاهراً كه حرف او درست است. گفتيم گير شما اين است كه با يك اسلام شناس رابطه نداريد.
قرآن ميفرمايد: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ» شما بايد با يك آخوندي رفيق باشد من هم نميگويم همه آخوندها خوب هستند، اما بد ما كمتر از بقيه است مثلاً ما از صدتا دو تا بد هستيم، بقيه بديشان بيشتر است ما البته يك سري كارها را براي لباسمان انجام نميدهيم، خداوند پدرم را رحمت كند. اصرار داشت من زود عمامه بگذارم؟ گفتم من بچهام چه اصراري داري 15 سالگي من عمامه بگذارم، گفت تو شري من از تو ميترسم.
ميخواهم فكر كني آقا شدهاي آدم حسابي بشوي، خود عمامه باعث ميشود يكسري كارها را انجام ندهد، مثلاً يك تيمسار با لباس ارتشي ديگر حاضر نيست سيگار در خيابان بدست بگيرد در شأن او نيست، حاضر نيست در رانندگي بد رانندگي كند. يك استاد دانشگاه حاضر نيست هر رقمي حركت كند، ميگفت لباس انسان را بيمه ميكند. مثل نماز، وقتي انسان لباس سفيد پوشيد روي زمين آلوده نمينشيند، بچهي مسجد خائن نيست دليل حرف من، چند تا از دادستانهاي مهم كشور به من گفتند، اكثر مجرمين زندانها، آنهايي هستند كه اهل نماز نيستند، وقتي دستش از خدا جدا شد به فساد كشيده ميشود، وقتي دستش را از دست پدر بيرون آورد آدم رباها ميربايند، گفتند هواپيماي به اين بزرگي را چطور ميدزدند؟ گفتم ميگذارند ميرود در آسمان كوچك ميشود و ميدزدند گفتم مشكل شما آن است كه با يك آخوند رفيق نيستيد البته آخوندي كه سه، چهار شرط داشته باشد.
3- شرايط روحاني كه به او مراجعه ميشود
الف: با سواد باشد.
ب: گرايش جواني داشته باشد ممكن است عدهاي از نظر شرائط سني و كسالت مثل يك آدم 90 ساله باشند. كه به جوانان نخورد.
سؤال: چرا اسلام گفته هر كس دزدي كرد 4 انگشت او قطع شود؟
جواب: هر دزدي را دستش را قطع نميكنند بلكه دزدي كه 26 شرط داشته باشد.
جناب آقاي استاد دانشگاه: 6 شرط از آنها را بگو 20 تا طلب من، اين استاد چپي زمان شاه خاطرش جمع است كه بچه مسلمانها اين 26 شرط را اطلاع ندارند و تلفن يك اسلام شناس را هم ندارند و غيرت آن را هم ندارند كه شما رشتهي خود را درس و در رشتههاي ديگر دخالت نكنيد، اگر ميخواهي اجازه بده در يك بحث آزاد آقايي را دعوت ميكنيم، تو 5 دقيقه سؤال او هم 5 دقيقه جواب ما دو 5 دقيقه را گوش ميدهيم و هر كدام را خواستيم انتخاب و قبول ميكنيم و معناي آزادي اين است و معناي آزادي اين نيست كه در اطاق درب بسته بگويد و بعد هم كه ميخواهي جواب بدهي ميگويد آزادي نيست، چرا درب را قفل ميكني؟ آزادي يعني ميزگرد.
هركدام از اين كلمات اشاره به خاطرهاي است عدهاي گفتند ميرويم فلان جا به من هم خبر دادند او تا مرا ديد گفت معناي حكومت آخوندي همين است گفتم بگو، من كه نگفتهام نگو اگر گفتم نگو، بگو حكومت آخوندي است، شما حرفهايت را بگو بعد بنشين كه آقايان اين حرفها را شنيديد اجازه بدهيد من هم جواب بدهم حرف تو و مرا بشنوند و بعد انتخاب كنند اين معناي آزادي است اينكه از حضور من ناراحتي معلوم ميشود كه…
قصهي زن يادتان نرود، يك زني را دادند به يك مرد كوري هر شب اين زن از زيباييهاي خود تعريف ميكرد كه حيف تو كوري و زيباييهاي من حرام ميشود مدتي گذشت يك شب اين مرد گفت: مدتي است هر شب از زيباييهاي خود ميگويي من چشم ندارم ببينم ولي عقل دارم اين را ميفهمم كه اگر تو زيبا بودي چشم دارها تو را ميبردند و تو را به من نميدادند و همين دليل بر اين است كه تو زيبا نيستي.
در انتخابات رياست جمهوري به جاي اينكه هر رئيس جمهوري را يك نيم ساعت وقت بدهند 5 نيم ساعت وقت بدهند چند كانديدا آنقدر ستاد و صدها ميليون تبليغات، در تبليغات هركس يك چيزي روي آن ميگذارد قربه الي الله، وقتي هم ميخواهند خراب كنند يك مو را طناب و طرف را خفه ميكنند.
تحليلهاي آبكي مثل: بي تو مزرعه آب نخورد. بي تو شيشه مينخورد.
هركسي تحليلي كرده و اينكه مراد خدا كه بي تو هيچ كس كاري نميتواند بكند به اصالت الوجود و وحدت وجود و توحيد افعالي برميگردد. و هركسي بحثي كرد گفتند از خود شاعر بپرسيم كه منظور از اين شعر چيست؟ گفت منظور از «بي تو مزرعه آب نخورد» بيل است و اينكه «بي تو شيشه مينخورد» قيف است. اين از بيل و قيف گويد و او رفته سراغ توحيد افعالي و…
من دستمال در كيسه ميگذارم يكي ميگويد پول، يكي آمده پز بدهد، اصلاً پول نيست گفت سگ شما بي تربيت است وق وق ميكند، نيمه شب ميخواند و بچهي ما را گاز گرفته گفت: سگ من تربيت شده و بي وقت نميخواند دندانهايش را كشيدهام و سوم اينكه اصلاً من سگ ندارم.
«فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ» تازه حديث ديدهام كه علم را از چند واسطه نگيريد برويد از سرچشمه بياموزيد وقتي آب توي لوله ميآيد آلوده ميشود.
4- تقوا، نياز علم براي مفيد بودن
«لا تَعْلَمُونَ» مناسبت داشت بگويد «فَسْئَلُوا أَهْلَ العِلْمِ» پس هر عالمي ذاكر نيست، و علمي مفيد است كه در آن تقوا باشد. (كارشناس ارشد آن است كه تقوايش بيشتر باشد نه اطلاعاتش، رفتم خدمت علامه طباطبايي گفتم قرآن يك آيه دارد كه (إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ) (فاطر /28) گفتم اول طلبگي از خدا ميترسيدم الآن سر نماز حواسم پرت است، چند وقت قبل يك بچهي كوچولو بود از اين نوههاي ما توي خانه نماز ميخواند فيلم هم ميديد در ركوع و سجده و تشهد بعد گفتم خدايا نماز من هم همينطور است اين فيزيك است و من شيمي روح من هم جاي ديگر است، علامهي طباطبايي فرمود آنچه شما خواندهايد علم واقعي نبوده «ثَمَرَةُ الْعِلْمِ الْعِبادَةُ» (غررالحكم/ص64) علي(ع) ميفرمايد: علم واقعي آن است كه هر چه زيادتر شود تواضع انسان زيادتر شود اگر باسوادتر شدي مسجد بيشتر رفتي و دست پدر و مادر را بيشتر بوسيدي و احترام استاد و معلم را بيشتر گرفتي و نسبت به حق بيشتر تواضع كردي و پذيرفتي اين علم مفيد است وگرنه…
نكتهي ديگر:
از اين آيه معلوم ميشود كه علماء هم بايد جواب بدهد چون اگر به من بگويد سؤال كن ولي او بگويد وقت ندارم. مثل اينكه من پاس بدهم شما آبشار نكوبي وقتي اگر پاس بدهد ولي آبشار نباشد لغو است، سوزن بياوريد ولي نخ نيست، پس چي؟ پس سؤال واجب است بر ما و بر عالم جواب واجب است.
لازم است تمام دانشجويان من اين پيام را بدهم لازم است تمام دانشجويان و اساتيد همه يك شماره تلفن اسلام شناس را داشته باشند چون گروههايي هستند كه ميگويند: چرا در ايران اسلام حاكم است؟ شروع ميكنند مقدسات را خراب كردن سؤال كنيد (دروغها و تهمتها كه هيچكدام به جايي بند نيست از قم ميآمديم تهران اول مغرب آمديم پاسگاه پليس راه براي نماز و در ترمينال هم دختر و پسري هرزه سوار اتوبوس شده به شكلي كه تا پليس راه همه مردم و رانندهي اتوبوس را شاكي كردند تا به پليس راه معرفي و دستگير شدند. دختر مدعي ميشود كه من از فاميلهاي قرائتي هستم تعجب ميكنند و پليس هم فهميد ما در همان مكان هستيم به او ميگويد اگر خود قرائتي بگويد نه او منكر شده و مدعي ميشود حرف من درست است و آقاي قرائتي اينجا نيست خلاصه مرا صدا زدند و گفتم ايشان هيچ نسبتي با من ندارد و او خيلي تعجب كرد و باور نميكرد اينطور مشتش باز بشود حضرت عباسي اگر من نبودم آن 45 نفر هم ميرفتند ميگفتند ما خودمان ديديم همينها فلان و فيصال.
هم بپرسيد و هم واجب است، لازم نيست حضوري بپرسيد بلكه با شماره تلفن بپرسيد.
«لا تَعْلَمُونَ» يعني اگر نميداني خيلي چيزها را ميدانيم، مثلاًً اين لباس تنگ است ميگويد مد است من دارم خفه ميشوم، سيگار ميكشي سرفه ميكني ميگويد فلان آقا هم كشيد به من چه؟ ببخشيد در حوزه هم يك چيزهايي را بيخود ميخوانيم انشاءالله علما از اين حرف من ناراحت نشوند، من رفتم اين حرفها را به جامعه مدرسين گفتم. بسياري از درسهاي دبيرستان و دانشگاه و حوزه لغو است اصطلاح آن را عوض ميكنند فكر ميكنند علمي است يكي از حوزه و يكي از دانشگاه به نام منطق مثل نقيض سالبهي كليه موجبهي جزئيه است در منطق و يك بچه دو ساله هم ميفهمد كه ميگويي هيچ پول ندارم. بعد اين بچه يك50توماني كه ميبيند ميگويد اين چيست ميشود موجبه جزئيه و نقيض سالبه كليد است خيلي حرفها علم نيست علما نماست پوك است يك كسي گفت آقاي قرائتي علمي حرف بزن گفتم همه حرفهاي من علمي است منتهي من روان ميگويم من ميگويم حالا شما ميگويي در اين مقطع زماني. فكر ميكني تو دانشمندي من ميگويم همينطور كه پيش ميرويم تو ميگويي در روند تكاملي تاريخ. من ميگويم تاريخ تكرار ميشود شمامي گويي فلسفهي تاريخ من ميگويم نان و تخم مرغ شما ميگويي ساندويچ خيلي حرفها علم نيست و خيلي حرفها طرف عالم نيست ميگويم سقف كوتاه است. ميگويند نقشه مهندسي من خودم يك آدم هستم سقف كوتاه است!
اگر نميدانيد، يعني فهم خود را پا نگذاريد، به عقل توهين نكنيد و در آنجا كه ميفهميد نبايد تقليد كنيد خداوند رحمت كند امام خميني(ره) را فرمود: «دربارهي كانديداها اگر شناخت شخصي داري همه آيت الله گفتن آدم خوبي است شما حق نداري به او رأي بدهي، اين فتواي امام خميني(ره) است، يعني فهم خودت يك ارزش است و فهم خود را تحقير نكن».
5- موارد و مسائل لازم در كنار علم براي عالم
سؤال واجب است 1- اهل علم كافي نيست اهل ذكر لازم است. فهم خود را زير پا نگذار 3 و جواب از او (عالم) واجب است. بايد درب خانه را بايد باز بگذارند.
من چند روز قبل خدمت مقام معظم رهبري بودم، مطالبي را خدمت ايشان گفتم، ايشان فرمودند فعلاً من به اين مسأله معتقد هستم كه هيچ كاري بهتر از گفتگوي حضوري با دانشجوها نيست به طلبههاي فاضل بگو با جوانها حرف بزنند.
چون وقتي فاصله هست غيب و سوء برداشت ميشود و از نزديك انسان ميبيند كه آن طور هم كه فكر ميكرد نيست. وقتي نزديك شديم نه آنهايي را كه فكر ميكنيم خيلي خوبند، خيلي خوبند و نه آنها كه فكر ميكنيم خيلي بد هستند، خيلي بدند
اگر از عالمي سؤال كنيم ممكن است بگويد: نميدانم، اهل ذكر معنايش اين است كه متذكر علمش هم باشد (يكي از من سؤال كرد. گفتم نميدانم گفت اِ گفتم بله منكه راديو نيستم كه تا پيچم را باز كردي بخوانم فرق است بين آخوند و راديو، راديو پيچش را باز كني ميخواند و من قبلاً بايد مطالعه داشته باشم خيلي از علما كه توضيح المسائل نوشتهاند وقتي سؤال ميكني ميگويد به توضيح المسائل مراجعه كن طوري نيست).
«اهل ذكر» داراي حضور ذهن هستند.
حديث داريم: «اهل ذكر» چند معني دارد «ذكر» سبحان الله و الحمدالله «اهل ذكر» يعني اهل بيت(ع) و «ذكر» يعني وقت گناه ياد خدا باشي، و «نماز» «ذكر» است، (وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري) (طه /14) و «قرآن» (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ) (حجر /9) و پيامبر ذكر است (قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً) (طلاق /10)، (رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ) (طلاق /11) پس رسول «ذكر» است، نشان دهندهي اين است كه فرهنگ قرآن توسعه دارد.
«ذكر» يعني رسول الله و «أَهْلَ الذِّكْرِ» يعني اهل بيت رسول الله(ص).
پس: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ» يعني سؤال كنيد از اهل بيت(ع).
حديث: در ملحقات احقاق الحق جلد سوم روايات زيادي از اهل سنت داريم. مثل: فخر رازي و ابن كثير، آلوسي، در روح البيان و تفسير كبير و زياد ديگري از اهل سنت گفتهاند مراد از: «أَهْلَ الذِّكْرِ» اهل بيت(ع) هستند.
يعني سؤال ميخواهيد بپرسيد از امام صادق(ع) بپرسيد.
امام باقر(ع) فرمود: «شَرْقاً أَوْ غَرْباً» (رجالالكشي/ص209) به شرق يا غرب برويد چيزي نيست جز اينكه ما جوابش را گفتهايم.
امام خميني(ره) فرمود: ما بايد اهل بيت(ع) را بيشتر بشناسيم. الان كدام يك از شماها حاضريد يك صفحه مقاله براي امام جواد يا امام هادي(ع) بنويسيد؟ اطلاعات ما كم است، و امام شناسي ما ضعيف است،
فيلمي خواستند براي امام هادي(ع) درست كنند. مدتي كار كردند بعد گفتند امام هادي(ع) همان امام صادق(ع) است.
از جايي كه كوتاه آمدهاند كه دربارهي امامان(ع) است و من نميدانم اين را به چه كسي بگويم جز اينكه در تلويزيون بگويم و نميدانم اگر حذف بشود گناهش به گردن كسي است كه حذف ميكند و من حرف بزنم و اين حرفها حذف بشود خيانت است، در كتابهاي معارف دانشگاه شما بشماريد چند سطر راجع به امام زمان(ع) بحث شده من شمردم هفت سطر بود يعني امام زمان ولي امر ما است و دانشجوي ما دربارهي امام زمان، هفت سطر ميخواند. به چه كسي بگوييم كه در تمام كتابهاي دانشگاه يك سطر دربارهي نماز بحث نيست در اكثر پيامهاي مقام معظم رهبري كه هشت سال است براي نماز دارند ميفرمايند بايد راز و رمز و اسرار نماز در كتابهاي دانشگاه بيايد و تنها جايي كه اسرار نماز وارد نشده در كتابهاي دانشجو است، اقيانوس اطلس چند متر است و…
مثل بعضي از روزنامهها از ابتدا كه درست شدهاند يك كلمه راجع به نماز ننوشتهاند كه به خوبهاي آنها جزاي خير و به بدها جزاي شر بدهد دست اندركارهاي بعضي مذهبي هستند حاضر نيستند بنويسند جز آنكه مجبور باشند، مثلاً نماز جمعه برگزار شد اين را ديگر نميتوانند ننويسند بنويسند برگزار نشد و نماز عمود دين وامام زمان(ع) قطب عالم هستي، من از روز اول با كتاب معارف مخالف بودم چيزي كه نياز هست نيست و چيزي كه نياز نيست و يا خيلي لازم نيست براي جوانها هست. به شدت مخالف هستم در شوراي انقلاب فرهنگي هم گفتهام 200 عنوان فرهنگي را كه جوانان بايد بدانند در اين معارف نيست هر سال هم ميگويم و تلويزيون حذف ميكند حالا هم ميخواهد حذف كند بگويم كه روز قيامت نگويند نگفتي.
به دانشجوي ما بگو دربارهي امام زمان(ع) مقاله بنويس عدهاي زياد مينويسند عدهاي هم نميدانند امام هادي(ع) كه بود ما امامان(ع) را نشناختهايم. روايت داريم از امامان معصوم(ع) كه «اهل ذكر» ما هستيم. قَالَ الْبَاقِرُ(ع): «نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ» (بحارالأنوار/ج23/ص172)حدود 60 حديث داريم به مضمون روايت فوق، يعني رابطهي شما با اهل بيت(ع) زياد باشد.
در بعضي روايات داريم: قَالَ الصَّادِقُ(ع): « نَحْنُ وَ اللَّهِ أَهْلُ الذِّكْرِ» (دعائمالإسلام/ج1/ص27) به خدا قسم اهل ذكري كه قرآن ميگويد ما هستيم و ولايت فقيه هم كسي است كه جاي امام زمان(ع) نشسته است.
6- علم و اهميت معرفت
منتهي سؤال استفها ميباشد، سؤال كدي دارد، بعضي سؤالات امتحاني است كه دربارهي فلاني اگر من هم سليقهي او هستم بگويد سلام عليكم اگر نيستم… ميخواهند حزب گيري كند سؤال آزمايشي نباشد سؤال واقعي باشد.
7- امتيازات علم
1- امتياز انسان به آدم علم است، فلسفه خلقت انسان علم است
وقتي خداوند خواست انسان را خلق كند ملائكه گفتند: (أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ) (بقره /30).
اين انسان فساد ميكند و ما «نَحْنُ نُسَبِّحُ» نميخواهد از خير آن بگذريد.
خداوند هم (در جواب آنها) فرمود: (وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُوني بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ) (بقره /31) علومي را به انسان ياد داديم و بعد او به فرشتهها عرضه كرد بعد فرشتهها: (قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَليمُ الْحَكيمُ) (بقره /32) حق با توست.
دليل اينكه خداوند انسان را آفريد ظرفيت علمي است و الا «سُبْحَانَ الله» را فرشتهها هم ميگويند.
(وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيراً) (بقره /269) علم يعني اطلاعات «حكمت» يعني ديد و نظر افرادي ممكن است ديد داشته ولي مدرسه نرفته باشند و به عكس سواد دارد ولي خط را گم ميكند، پس «علم» يعني محفوظات و «حكمت» يعني: بينش.
8- اهميت علم در نزد پيامبر(ص)
حضرت (رسول صل الله عليه واله وسلم) وارد مسجد شد عدهاي به حال نماز و دعا و عدهاي به حال گفتگوي علمي، فرمود هر دو خوب است ولي من در گروه علمي شركت ميكنم.
سفارش شده: «وَ ارْزُقْنِي عِلْماً نَافِعاً» (كافي/ج2/ص583) علم نافع. اين جمله را هم بگويم: مردم كرهي زمين سه دسته هستند: 1- توليدكننده ، 2- توزيع كننده، 3- مصرف كننده
خوشا به حال طلبهها و دانشجوها اگر مغز و فكر آنها كار كند توليد ميكنند و اگر به آنجا نرسيدند توليدات ديگران را ياد گرفته و توزيع ميكنند و اگر نه توليد و نه توزيع باز هم عمل ميكنند خوشا به احوال كساني كه هر سه مورد را دارا هستند و لذا ميفرمايد: اگر كسي از علمش استفاده نكند، قرآن ميفرمايد: مثل الاغي است كه كتاب بار دارد.
مثلهاي زشتي در قرآن است دو تاي آنها براي تحصيل كرده هاست.
1- (مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً) (جمعه /5) كتاب بار دارد ولي چيز حاليش نيست.
خيلي زشت است كه آدم آنقدر درس بخواند بعد هم خدا بگويد مثل سگ و الاغ هستي خيلي زشت است اين براي علم بي خاصيت است علم دارد ولي لجباز، مغرور است، و حاضر نيست حرف ديگران را بشنود و بكار ببرد علمش را عمل كند و يا ياد بدهد
علي(ع) به كميل فرمود: «مَا مِنْ حَرَكَةٍ إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْتَاجٌ فِيهَا إِلَى مَعْرِفَةٍ» (تحفالعقول/ص171) هر كاري بخواهي بكني محتاج به معرفت هستي مثل كسي كه بدون مجوز ساختمان ميسازد بعد شهرداري آن را خراب ميكند، نقشه بايد مهندسي باشد.
حديث: اگر كسي ناآگاهانه كار كند، گرچه زحمت بكشد مثل اسبي است كه در آسيا صبح تا شب راه ميرود ولي شب سر جاي اول است. حديث داريم: «الْعِلْمُ أصْلُ كُلِّ خَيْرٍ» (غررالحكم/ص41)
توفيقي باشد در يك جلسه ديگر دربارهي اينكه چه علمي خوب است و عالم كيست، و خيلي عالمند و اسلام ميگويد اينها عالم نيستند و اينكه چه بياموزيم و چگونه بياموزيم بحث خوبي است توفيقي باشد در جلسه بعد خواهم گفت.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 989