نام کتاب : BOK29721 نویسنده : 0 جلد : 1 صفحه : 306
هُوَ يطْمَئِنُّ اِلَيْها».
تعجب مىكنم كه بشر دنيا را مىبيند اما چطور اطمينان پيدا مىكند؟ چقدر دنيا افراد را بالا و پائين برده، عزت و ذلت داده كه بايد همهء اينها براى انسان عبرت باشد.
دنيا از اول تاريخ خود در حال تقلب و دگرگونى بوده است. پس انسان بايد از احوالات ديگران درس بگيرد. وقتى مىبيند افرادى سقوط كردند و استخوانشان خرد شده، بايد مواظب باشد. انسان در دنيا دنبال خوشىها و ميوههاى شيرين است و فكر آخرت خود را نمىكند حضرت على (ع) مىفرمايد:«قَدْ عُجِّلَتْ لِلْطّالِبِ وَالْتَبَسَتْ بِقَلْبِ النّاظِرِ»[1] اين سرخى و سفيدىها و خوشمزهگىها و شيرينىها باعث مىشود انسان به زير پايش نگاه نكند تا اينكه در درّه بدبختىها سقوط كند. براستى چرا انسان به خودش نمىآيد؟ چرا انسان با اينكه مىداند وضع دنيا هميشه در حال تغيير است، حواس خود را جمع نمىكند؟ حضرت بعد فرمود:
«عَجَبٌ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْحِسابِ غَداً ثُمَّ لَمْ يعْمَلَ»
تعجب مىكنم از كسى كه مىداند فردا حساب و كتاب در كار است و بايد حساب پس بدهد، چرا دنبال عمل نمىرود؟
كسى كه عمل ندارد چگونه مىتواند حساب پس بدهد؟ خداوند