با حذف«زيبايىهاى معنوى» زيبايى خشك و بىروح مىگردد، به عبارت ديگر: بحث از ارزشهاى معنوى از موضوع زيبايى جدا نيست، گرچه برخى كوشيدهاند خاستگاه زيبايى را در امور محسوس و دنيوى، ارزشهاى معنوى را در امور اخروى محصور نمايند. آرى، در تعاليم توحيدى نه تنها زيبايى محسوس نكوهش نگشته، بلكه به شباهتهاى اين تجلىهاى مادى با طبع زيباپرور معنوى استناد شده است. اما آنچه مهم است اين كه هنر اسلامى از همان آغاز تمايل داشت كه از قواعد فيزيكى محسوسات فاصله بگيرد و فراتر گام نهد، نقوش اسليمى اگرچه با گل و گياه تزيين شده اما هرگز منعكس كننده واقعيت طبيعى نبوده بلكه از آنها انتزاع گشتهاند.
خاستگاه زيبايى را نبايد در امور مادى محصور دانست بلكه اصل آن را بايد در امور معنوى جستجو كرد هرچند زمينه درك اين نوع زيبايىها به پالايش درون نيازمند است. خاستگاه زيبايى را نبايد در امور مادى محصور دانست بلكه اصل آن را بايد در امور معنوى جستجو كرد هر چند زمينه درك اين نوع زيبايىها به پالايش درون نيازمند است.
استاد محمدتقى جعفرى مىنويسد: «در امر زيبايى، اعم از محسوس يا معقول، «لذت» عنصر بسيار مهم درون ذاتى است و هر انسان منصفى