حضرت زهرا(عليها السلام) كه از هشيارى خاص سياسى برخوردار بود و به نقشه دشمن واقف با روشهاى گوناگون از رهبرى واقعى اسلام يعنى حضرت اميرالمؤمنين على(ع) حمايت كرد و جان خويش را در اين راه فدا كرد.
وى در مسجد پيامبر(ص) در حضور خليفه وقت و مهاجر و انصار از پس پرده، حقايق را بىپرده باز گفت و از مؤمنان درخواست يارى نمود اما جوابى باز نيامد. او در بستر بيمارى نيز از بيدارگرى بر كنار نماند، در برابر زنان مهاجر و انصار كه به عيادتش آمده بودند از كسانى كه على(ع) را رها كرده بودند ناليد و رنجنامه خويش را برايشان برخواند. او حتى با وصيتنامه سياسى الهى خويش على را حمايت كرد و نفاق و منافقان را رسوا ساخت. زهرا در راه حمايت از مولايش بارها كتك خورد و بالاخره در همين راه شربت شهادت نوشيد.
روزى«ابن لبيد» حضرت زهرا (عليها السلام) را ديد كه بر مزار شهداى احد به سوگ نشسته و اشك مىريزد. پرسيد: آيا رسول خدا، پيش از وفات، درباره امام على(ع) مطلبى گفته است؟
حضرت فرمود: شگفتا، آيا حادثه عظيم غديرخم را از ياد بردهايد؟
ابن لبيد گفت: نه، چنين رويدادى بود، ولى مرا باخبر سازيد.