نام کتاب : BOK29725 نویسنده : 0 جلد : 1 صفحه : 144
استاد به او خيلى كمك كرد تا اين كه زمان احتضارش فرا رسيد.استاد به او گفت:شهادتين را بگو اما شاگرد،صورتش را برگرداند استاد تعجب كرد! بار دوم و سوم به او فرمود:شهادتين را بگو ناگاه شاگرد گفت:مرا رها كن من از اين كلمه بيزارم! گفتم:خدا به تو رحم كند،چرا اين طور حرف مىزنى؟تا اين كه به خواست خداوند حال او خوب شد.به او گفتم:چرا اين حرف را زدى؟از تو انتظار نداشتم اعلام بيزارى كنى گفت:خودم مىدانم.پس كارى مىكنم كه ديگر اين طور نباشم ناگاه بلند شد و رفت از طاقچه بالاى سرش يك ظرف زيباى مرمت كارى شده را برداشت و آن را به زمين زد و شكست.گفتم چرا چنين كردى؟گفت من به اين ظرف خيلى علاقه داشتم وقتى شهادتين را به من تلقين مىكردى،شيطان جلو چشم من مجسم مىشد و مىگفت:اگر لا اله الا الله بگويى اين ظرف را مىشكنم و من چون اين ظرف را خيلى دوست داشتم شهادتين را نمى گفتم.روايت دارد شيطان مى گويد:اگر لا اله الا الله بگويى جلو چشمت سر بچه ات را مىبرم.بنابراين هر كس به چيزى علاقمند شود با او محشور مىگردد.روايت داريم محبتتان را به پيغمبر و آل پيغمبر زياد كنيد.بعد فرمود اگر قدرت و توان كار خوب را ندارى،علماء را دوست داشته باش.
{a فَاِنَّ اللهَ يَقُولُ a}{/«وَ مَنْ يُطِعِ اللهَ وَ رَسُولَهُ فَاُولئِكَ مَعَ الَّذينَ اَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيّينَ وَ الصِّدّيقينَ وَالشُّهداءِ وَ الصّالِحينَ وَ حَسُنَ اُولئِكَ رَفيقاً»[1]./}