سه نفر به خدمت ايشان آمدند و تقاضاى كمك كردند آقا به يكى از آنها بيست وپنج ريال و به ديگرى پانزده ريال و به نفر سوم ده ريال داد.شخصى كه بيست وپنج ريال گرفته بود در حق آقا دعا كرد ونشست.اما دو نفر ديگر اعتراض كردند و به آقا گفتند:شما بايد عادل باشيد و عدالت شما ايجاب مىكرد كه همه را به يك چشم ديده و يكنواخت كمك مىكرديد.چرا خلاف عدالت رفتار نموديد؟مرحوم ميرزاى شيرازى(رحمه الله) فرمودند:بيشتر از اين صحبت نكنيد و بلند شويد برويد.اما آن دو نفر باز سماجت كردند.آقا فرمودند:كارى نكنيد كه حقيقت را بر ملا كنم.ساكت باشيد كه كار من عين عدالت بوده است.وقتى آن دو نفر لجاجت به خرج دادند،ميرزاى شيرازى فرمود:همين جا مشخص مىكنم.دستور داد درب اتاق را ببندند وآن سه نفر را بررسى كنند ديدند آن شخصى كه به او بيست وپنج ريال داده شده هيچ پولى ندارد وبه آن كه پانزده ريال داده شده خودش ده ريال هم داشته و آن شخصى كه به او ده ريال داده شده خودش پانزده ريال داشته كه جمعاً هر سه نفر بيست وپنج ريال دارند.خوب اين چه حسابى است و چقدر بزرگان ما رنج ديدند تا اين گونه شدند.
اى ابن مسعود خداوند فرمود:ما شما را به يكى از موارد گرسنگى وترس ونقص درمال وجان آزمايش مى كنيم و بشارت باد بر كسى كه صبر پيشه كند.پس خداوند انسان را امتحان مى كند گاهى به مقام و گاهى به سلب مقام.
نقل مىكنند:دو نفر از شخصيتهاى اسلامى كه با هم درس مىخواندند وهم بحث بودند وبه مقام والاى علمى رسيدند.با يكديگر قرار گذاشتند كه تلاش كنند مرجع وصاحب فتوا بشوند لكن وقتى به