كه در باب قضيه شرطيه اين چنين است كه صدق آن طبق نسبت است نه به داشتن علامت تحقّق ازسوى طرفين قضيه مثلا قضيه{a اِنْ كانَتِ الشَّمْسُ طالِعَةً فَالنَهار مَوْجُودٌ a}يك قضيه صادقه است و لو آنكه نه شمسى باشد و نه نهارى.پس در آيهى مذكور حضرت بارى تعالى اصل قضيه رامطرح مى فرمايند كه اگر كسى دنيا بخواهد ما به اودنيا مىدهيم.حالا آيا اتفاق افتاده يا نه و آيا در خارج هست يا نه،صدق قضيه محفوظ است.خداوند فرمود اين چنين افراد در آخرت توقع نعمتهاى آنجا را نداشته باشند.
{/«ثُمَّ جَعَلْنا جَهَنَّمَ يَصْليها مَذْمُوماً مَدْحُوراً»[1]./}معناى جعلنا اين نيست كه ذات بارى تعالى فرموده باشد.من اين كار را مىكنم و جهنم را براى او قرار مىدهم در حالى كه سرزنش شده و دور شده از رحمت خداست بلكه طبيعت قضيه اين است زيرا خداوند براى هر عملى يك اثر خاصّى گذاشته است.مثلا اثر دست گذاشتن به سيم برق خشك شدن وسوختن است.گرچه لزومى ندارد كه خداوند اين كار را بكند اما اين خاصيت را به ذات خودش نسبت داده.
اگر كسى شراب خورد يك اثر دنيوى دارد كه مست كردن است و يك اثر ذاتى و وضعى و اخروى دارد و آن اين است كه آتش مىزند.خداوند اصل جهنم را قرار داد.اما اين فردى كه گناه كرده خودش،باعث جهنمى شدن خود شده است يا كسى كه مال يتيم مىخورد.فرمود{/«يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِم ناراً»[2]/}خداوند دلش را پر از آتش مى كند خوب در اين جا اين انسان خودش آتش را براى خود