نام کتاب : BOK36845 نویسنده : 0 جلد : 1 صفحه : 382
كند؛ چون ما بشر هستيم و وقتى با مشكلى در زندگى برخورد مىكنيم شروع مىكنيم به داد و بيداد كردن كه اى خدا، ديوارى كوتاه تر از من گير نياوردى، مثل اينكه من بايد سنگ زير آسياب شوم. اينجا است كه حضرت(ص) مىفرمايد هميشه تسبيح خدا را بگوييد و ذات حضرت حقّ را از اين حرف ها منزّه كنيد. خيلى مهم است.
زياد«سبحان الله» بگوييد. ما در نماز ذكر«سبحان الله» را زياد داريم. هفده ركعت نماز واجب داريم كه اين جمله هفده بار در ركوع و سى و چهار بار در سجده گفته مىشود، هنوز هم آگاه نشده ايم. نگاه مىكنيم باز صحبت هايى از دهانمان بيرون مىآيد كه نبايد گفته شود. خواسته هايمان را از خدا بخواهيم. درِ خانه ديگران نرويم. اين خواستن از خدا خيلى مهم است.
در تاريخ نقل كردهاند كه حضرت عيسى(ع) طبيب سيار بود. ايشان در ميان پيغمبران(عليهما السلام)، پيغمبرى بود كه هميشه بارش به دوشش بود و در شهرها و بيابان ها رفت و آمد مىكرد. روزى در حال گذشتن از بيابانى بود كه چوپانى را ديد. جلو رفت و گفت: سلام عليكم. احوالتان چطور است؟ چوپان گفت: عليكم السّلام، خوبم. حضرت(ع) پرسيد: در اينجا چكار مىكنى؟ گفت: مشغول چوپانى هستم. حضرت(ع) فرمود اى داد و بيداد. تا اين حرف را زد، چوپان گفت: چرا اين حرف را مىزنيد؟ مگر من كار خلافى مىكنم؟ حضرت(ع) فرمود: نه، خلاف نمىكنى ولى تأسفم از اين است كه سرمايه اى را از دست داده اى. چوپان گفت: من چه سرمايه اى را از دست دادم؟ حضرت(ع) فرمود: سرمايه از اين بالاتر كه عمر شريفت به چوپانى سپرى مىشود، اگر عمرت را به علم و درس طلبگى مىگذراندى الان ملّا بودى، آخر چوپانى كردن هنر است؟
نام کتاب : BOK36845 نویسنده : 0 جلد : 1 صفحه : 382