«حَرَكَاتُهُ أَدَبٌ» حركات شخص مؤمن، ادب است يعنى هر كارى كه مىكند مؤدّبانه انجام مىدهد. اين تعبير، نهايت مبالغه در مقام ادب است كأنّه آنقدر مؤمن مؤدّب است كه هر كارى كه انجام مىدهد، هر حركتى كه مىكند در چارچوب ادب و كمال است.
«وَ كَلَامُهُ عَجَبٌ» سخنانش را كه انسان گوش مىدهد عجيب است چون از دل برخاسته مىشود، از معدن حكمت است. مؤمن داراى حكمت است. وقتى انسان ايمان به خدا پيدا كرد خداوند قلب او را معدن حكمت قرار مىدهد. هميشه بياناتى را بيان مىكند كه همه را به تعجّب و شگفتى مىاندازد.
«مُقِيلَ الْعَثْرَةِ» لغزشهاى عملى اش خيلى كم است. خيلى كم، كارى مىكند كه مناسب نباشد.
«وَ لَا يَتَتَبَّعُ الْعَوْرَةَ» دنبال عيب مردم نيست. طورى نيست كه به دنبال عيب مردم برود و ببيند فلانى چه كرده است يا هميشه چشمش به ديگران باشد و به خودش نگاه نكند. انسان بايد خودش را نگاه كند، ببيند چه عيبى دارد. مؤمن اين طورى است. هيچ وقت چشمش را به عيب ديگران نمىاندازد.
«وَقُوراً صَبُوراً» مؤمن شخصيت با مقام و والايى دارد. انسان صبورى است. در برابر مشكلات صبر دارد. خودش را از دست نمىدهد. با همه مشكلات سازگار است.
{a«رَضِيّاً»a} بسيار خشنود نسبت به تقديرات الهى است. هر چه خدا برايش مقدّر كند راضى است. هيچ وقت گله مند نمىشود كه خدايا، چرا اينطور شد؟ اين چه وضعى است كه براى من پيش آمد؟ اين چراها را نمىگويد. اگر ديديد از زبانتان اين چراها بيرون نمىآيد مژده به شما بدهم، بدانيد ايمانتان بالا است. عقيده ام اين است كه اگر ما واقعاً خدا را حكيم مىدانيم پس بدانيم هر چه كه ما مىبينيم همه حكيمانه است.