نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : پورجوادى، كاظم جلد : 1 صفحه : 111
گفتند: «اى موسى تا زمانى كه آنها هستند ما هرگز به آنجا وارد نخواهيم شد، تو و پروردگارت برويد و جنگ كنيد ما همين جا نشستهايم.» (24) گفت: «پروردگارا! من فقط صاحب اختيار خويش و برادرم هستم، ميان من و اين گروه نابكار جدايى بينداز.» (25) فرمود: «اين سرزمين تا چهل سال بر آنها حرام شد و پيوسته در زمين سرگردان باشند، پس بر اين گروه نافرمان غمگين مباش. (26) داستان دو پسر آدم را طبق واقع براى آنها بخوان.» آن گاه كه دو قربانى را عرضه كردند. از يكيشان پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد. او گفت: «البته تو را مىكشم.» گفت: «خدا فقط از پرهيزگاران مىپذيرد. (27) اگر براى كشتن من دست دراز كنى من براى كشتن تو دست دراز نمىكنم، چون از پروردگار جهانيان مىترسم. (28) مىخواهم كه با گناه من و گناه خودت بازگردى تا از دوزخيان شوى.» اين است پاداش ستمكاران. (29) هواى نفس كشتن برادر را برايش آسان كرد و او را كشت و زيانكاره شد. (30) خداوند كلاغى را به كاوش زمين فرستاد تا به او نشان دهد چگونه جسد برادرش را بپوشاند، او گفت: «واى بر من! آن قدر درماندهام كه به اندازه اين كلاغ هم نيستم كه بتوانم جسد برادرم را مستور كنم.» سرانجام پشيمان شد. (31)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : پورجوادى، كاظم جلد : 1 صفحه : 111