نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : پورجوادى، كاظم جلد : 1 صفحه : 136
آن گاه كه ابراهيم به پدرش آزر گفت: «آيا بتها را به خدايى برگزيدهاى؟ من تو و قومت را به وضوح در گمراهى مىبينم.» (74) اينچنين ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم تا از اهل يقين گردد. (75) هنگامى كه شب بر او تاريك شد، ستاره را مشاهده كرد و گفت: «اين پروردگار من است.» و چون غروب كرد گفت: «غروب كنندگان را دوست ندارم.» (76) آن گاه كه سرزدن ماه را ديد گفت: «اين پروردگار من است» و چون غروب كرد گفت: «اگر پروردگارم مرا راهنمايى نكند در گمراهى خواهم بود.» (77) و چون خورشيد را تابان ديد، گفت: «اين پروردگار من است، اين بزرگتر است،» اما وقتى غروب كرد گفت: «اى قوم من! من از آنچه شريك خدا قرار مىدهيد بيزارم. (78) من به اخلاص روى به سوى كسى آوردم كه آسمانها و زمين را آفريده است و مشرك نيستم.» (79) وقتى قومش با او به جدل پرداختند، گفت: «چرا درباره خدا با من جدل مىكنيد در حالى كه هدايتم كرده است؟ من از آنچه شريك او قرار مىدهيد نمىترسم، مگر پروردگارم چيزى را بخواهد كه دانش او همه چيز را دربرگرفته است، چرا پند نمىگيريد؟ (80) چرا از چيزى كه شريك او پنداشتهايد بترسم در صورتى كه شما چيزهايى را كه هيچ دليلى درباره آن برايتان نازل نكرده است شريك او قرار دادهايد و نمىترسيد». اگر مىدانيد: كداميك از اين دو گروه به ايمنى سزاوارتر است؟ (81)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : پورجوادى، كاظم جلد : 1 صفحه : 136