نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : پورجوادى، كاظم جلد : 1 صفحه : 317
آن گاه تنديس گوسالهاى كه صدايش چون گوساله بود براى آنها ساخت و گفتند: «اين معبود شما و موسى است كه او آن را از ياد برده است.» (88) مگر نمىديدند پاسخ آنها را نمىدهد و داراى هيچ گونه نفع و ضررى براى آنها نيست؟! (89) هارون از پيش به آنها گفته بود: «اى قوم من! شما به اين وسيله مورد آزمايش قرار گرفتيد. پروردگار شما خداى رحمان است، از من پيروى كنيد و فرمانبردار من باشيد.» (90) گفتند: «ما چندان به عبادت او مىپردازيم تا موسى نزد ما بازگردد.» (91) گفت: «اى هارون! چه مانعى در كار بود كه چون ديدى گمراه شدند، (92) از من پيروى نكردى؟ چرا در برابر فرمان من عصيان كردى؟» (93) گفت: «اى پسر مادرم! سر و ريش مرا نگير، از آن ترسيدم كه بگويى ميان بنى اسرائيل تفرقه انداختى و سفارش مرا به كار نبستى.» (94) گفت: «اى سامرى تو چرا اين كار را كردى؟» (95) گفت: «من چيزى را ديدم كه آنها نديدند، من كفى از ردپاى رسول را گرفتم و آن را (در آن پيكر) انداختم و هواى نفس اين كار را بدينگونه در نظرم جلوه داد.» (96) گفت: «برو! تا زندهاى بايد بگويى «به من نزديك نشويد»، به يقين هرگز از وعدهاى كه دارى تخلف نخواهد شد، معبودت را كه پيوسته آن را عبادت مىكردى بنگر كه چگونه آن را به آتش مىكشم و بر دريا مىافشانم.» (97) معبود شما تنها همان خدايى است كه جز او معبودى نيست و علم او بر همه چيز احاطه دارد. (98)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : پورجوادى، كاظم جلد : 1 صفحه : 317