responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : امينيان، كرم‌خدا    جلد : 1  صفحه : 388


22- سوى مديَن چو رو براه نهاد ***** گفت: شايد مرا شود رهبر،

كردگارم بسوى آن راهى ***** كه بُوَد راست [بهر راهگذر]

23- چو به نزديك آب مديَن شد ***** ديد جمعى كنار آبشخور

غنم خويش آب ميدادند ***** گرد آبشخور [و نفربه‌نفر]

در پس مردها دو زن را ديد ***** دست در كار اندران معبر

[غنم خويش‌] گرد مى‌كردند ***** گفت [موسى‌] كه چيست حال مگر؟

آندو گفتند: آب مى‌ندهيم ***** تا شبانان [غنم برند به در]

پدر ما كه پير و فرتوت است ***** [نيست او را توان كار، دگر]

24- [رفت موسى و چارپايان‌شان‌] ***** داد آب و به سايه شد اندر

گفت: يا ربّ فقير هرخيرم ***** كه فرستى مرا [ز مهر] به بر

25- يكى از آن دو دخت پيش‌آمد ***** [در خراميدنش ز شرم نشان‌]

گفت: خوانده ترا بخود پدرم ***** [جانب او شويد حال روان‌]

تا كه پاداش آب دادن تو ***** بتو بدهد [به صورتى شايان‌]

چونكه موسى به نزد او آمد ***** شرح احوال خويش كرد بيان‌

گفت او را [شعيب‌]: حال رها ***** شدى از ظالمين مترس [و بمان‌]

26- يكى از آندو دخت گفت: پدر! ***** به يد او امور خود بسپار

چون بهين كس بُوَد [موآجره را] ***** هم قوى است هم امين [در كار]

27- گفت با او [شعيب‌]: يا موسى ***** خواهمت داد زين دو يك دختر

هشت سالم كنى تو خدمت و من ***** دخت خود را به تو دهم شوهر

خواستى، جاى هشت، در ده سال ***** عهد و پيمان ما شود منجرّ

من نخواهم بتو بگيرم سخت ***** گر بخواهد خداى [از هردر]

خواهى‌ام يافت [در خلال عمل‌] ***** از نكوكارهاى [اين كشور]

28- گفت موسى: ميان ما و شما ***** اين‌چنين باد مدّت و پيمان‌

هريكى را به سر رسانيدم ***** نشود بهر من اضافه زمان‌

و خدا ضامن است [و شاهد ما] ***** به هرآنچيز مى‌كنيم بيان‌


نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : امينيان، كرم‌خدا    جلد : 1  صفحه : 388
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست