نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : انصاريان، حسين جلد : 1 صفحه : 162
اشراف و سران قومش كه [از پذيرفتن حق] تكبّر ورزيدند، گفتند: اى شعيب! مسلماً تو و كسانى را كه با تو ايمان آوردهاند از شهرمان بيرون مىكنيم يا اينكه بىچون و چرا به آيين ما بازگرديد. گفت: آيا هر چند كه نفرت و كراهت [از آن آيين] داشته باشيم؟! (88) اگر پس از آنكه خدا ما را از آن [آيين شركآلود] نجات داده به آيين شما بازگرديم [و بگوييم: خدا داراى شريك و همتاست] يقيناً بر خدا دروغ بستهايم؛ بنابراين امكان ندارد به آيين شما بازگرديم، مگر اينكه خدا كه پروردگار ماست بخواهد [كه او هم مشرك شدن و كافر شدن كسى را هرگز نمىخواهد] پروردگار ما از نظر دانش بر همه چيز احاطه دارد، فقط بر خدا توكل كرديم. پروردگارا! ميان ما و قوم ما به حق داورى كن كه تو بهترين داورانى. (89) و اشراف و سران كافر قومش [به مردم] گفتند: اگر از شعيب پيروى كنيد، مسلماً شما هم از زيانكارانيد. (90) پس زلزلهاى سخت آنان را فراگرفت و در خانههايشان [به رو درافتاده] جسمى بىجان شدند! (91) كسانى كه شعيب را تكذيب كردند [چنان نابود شدند كه] گويى در آن شهر سكونت نداشتند، [آرى،] آنان كه شعيب را تكذيب كردند، همان زيانكاران بودند. (92) پس شعيب از آنان روى گردانيد و گفت: اى قوم من! يقيناً من پيامهاى پروردگارم را به شما رساندم، و براى شما خيرخواهى كردم، با اين حال چگونه بر گروهى كه كافرند دريغ و تأسف خورم؟ (93) هيچ پيامبرى را در شهرى نفرستاديم مگر آنكه اهلش را [پس از تكذيب آن پيامبر] به تهيدستى و سختى و رنج و بيمارى دچار كرديم، باشد كه [به پيشگاه ما] فروتنى و زارى كنند. (94) سپس [هنگامى كه اين مصايب، مايه بيدارى آنان نشد] به جاى آن مصايب، رفاه وفراوانى نعمت قرار داديم تا [ازنظر مال، ثروت، جمعيت و قدرت] فزونى يافتند، [بلكه بيدار شوند ولى نه اينكه رفاه و فراوانى نعمت در بيدار كردنشان مؤثّر نيفتاد، بلكه بر پايه پندار بىاساس] و گفتند: به پدران ما هم به طور طبيعى تهيدستى و سختى و رنج و بيمارى رسيد [و ربطى به رويارويى ما با پيامبران و خشم خدا نداشت]؛ پس به ناگاه آنان را در حالى كه درك نمىكردند [به عذابى سخت و نابود كننده] گرفتيم. (95)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : انصاريان، حسين جلد : 1 صفحه : 162