نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : انصاريان، حسين جلد : 1 صفحه : 307
پس [از آن خرما] بخور و [از آن نهر] بياشام و خاطرت را شاد و خوش دار، و اگر از مردم كسى را ديدى [كه درباره نوزادت پرسيد] بگو: من براى [خداى] رحمان روزه [سكوت] نذر كردهام، پس هرگز امروز با هيچ انسانى سخن نخواهم گفت. (26) آن گاه نوزاد را در حالى كه [در آغوشش] حمل مىكرد، نزد قومش آورد. گفتند: اى مريم! به راستى كه تو كارى شگفت [و بىسابقه و ناپسندى] مرتكب شدهاى. (27) اى خواهر هارون! نه پدرت مرد بدى بود و نه مادرت بدكاره بود [اين طفل را از كجا آوردهاى؟] (28) پس مريم به نوزاد اشاره كرد [كه از او بپرسيد.] گفتند: چگونه با كودكى كه در گهواره است، سخن بگوييم؟! (29) نوزاد [از ميان گهواره] گفت: بىترديد من بنده خدايم، به من كتاب عطا كرده و مرا پيامبر قرار داده است. (30) و هر جا كه باشم بسيار بابركت و سودمندم ساخته، و مرا تا زندهام به نماز و زكات سفارش كرده است. (31) و مرا نسبت به مادرم نيكوكار [و خوشرفتار] گردانيده و گردنكش و تيرهبختم قرار نداده است. (32) و سلام بر من روزى كه زاده شدم، و روزى كه مىميرم، و روزى كه زنده برانگيخته مىشوم. (33) اين است عيسى بن مريم، همان قول حق كه [يهود و نصارى] درباره او در ترديدند. (34) خدا را نسزد كه هيچ فرزندى [براى خود] برگيرد؛ او منزّه است؛ چون پديد آمدن چيزى را اراده كند، فقط به آن مىگويد: باش، پس بىدرنگ موجود مىشود. (35) [عيسى گفت:] بىترديد خدا [ىِ يكتا] پروردگار من و شماست؛ پس او را بپرستيد [كه] اين راهى راست است. (36) ولى گروههايى از ميان آنان [درباره عيسى] اختلاف كردند، پس واى بر كسانى كه [با افراط در شأن عيسى] كافر شدند از حضور در روزى بزرگ! (37) آنان روزى كه به سوى ما مىآيند [نسبت به حقايق] چه شنوا و چه بينا مىشوند، ولى امروز ستمكاران در گمراهى آشكارند. (38)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : انصاريان، حسين جلد : 1 صفحه : 307