3/ 80- 74 74. براى خود برگزيند به بخشايش خويش آنى را كه خواهد، و خداى خداوند افزونئ بزرگ. 75. و از خداوندان نامه كسى كه اگر استوار دارى او را به پوست گاو پر زر، رساند [1] آن را به تو. و از ايشان آنى كه اگر استوار دارى او را به دينارى، نرساند آن را به تو مگر كه هميشه باشى بر او ايستاده، آنت به كه ايشان گفتند: نيست بر ما در نانويسندگان راهى و مىگويند بر خداى دروغ را و ايشان مىدانند. 76. آرى هر كه به جاى آرد [71] به پيمان او را و پرهيزكارى كند پس بدرستى كه خداى دوست دارد پرهيزكاران را. 77. بدرستى كه آنانى كه مىخرند به پيمان خداى و سوگندان خويش بهاى اندك، اينان نه بهره مر ايشان را در آن جهان و سخن نگويد با ايشان خداى و ننگرد به ايشان روز رستخيز و پاك نكند ايشان را و مر ايشان را عذابى دردناك. 78. و بدرستى كه ازيشان هراينه گروهى مىپيچند زبانهاى خويش را به نامه تا پنداريد آن را از نامه و نه آن از نامه. و مىگويند آن از نزد خداى، و نيست آن از نزد خداى. و مىگويند بر خداى دروغى و ايشان مىدانند. 79. نبود مر آدمئ را كه دهد او را خداى نامه را و داورى را و پيغمبرى را، باز پس گويد مردمان را باشيد بندگانى مرا از فرود خداى و لكن باشيد خداييان بدانچه بوديد در مىآموزيد نامه را و بدانچه بوديد مىخوانديد. 80. و نفرمايد شما را كه فرا گيريد فرشتگان را و پيغمبران را خداوندانى، ا مىفرمايد شما را به ناگرويدن؟ پس چون شما گردن نهندگانيد. [1]. م. «نه رساند»