20/ 18 گفت اين عصاى من است تكيه مىكنم بران و برگ مىريزم بآن بر گوسفندان خود و مرا درين عصا كارهاى ديگر نيز هست (18) 20/ 19 گفت بيفگن آن را اى موسى (19) 20/ 20 پس بيفگندش پس ناگهان وى مارى شد دوان (20) 20/ 21 گفت بگير اين را و مترس بازخواهيمگردانيد او را بشكل نخستين او (21) 20/ 22 و بهم آر دست خود را بسوى بغل خود تا بيرون آيد سفيد شده از غير عيبى نشانه ديگر آمده (22) 20/ 23 مىخواهم كه بنمائيم ترا بعض نشانهاى بزرگ خويش (23) 20/ 24 برو بسوى فرعون هر آئينه وى از حد گذشته است (24) 20/ 25 گفت اى پروردگار من گشاده كن براى من سينه مرا (25)