و خواستم كه پرورده شوى بحضور من (39) 20/ 40 چون مىرفت خواهر تو پس مىگفت آيا دلالت كنم شما را بر كسى كه نگاهبانى اين طفل كند پس بازآورديم ترا بسوى ما در تو تا خنك شود چشم وى و اندوهگين نباشد و بكشتى شخصى را پس خلاص ساختيم ترا از اندوه و در محنت افگنديم ترا به آزمودن پس درنگ كردى سالهاى چند در اهل مدين باز بر آمدى موافق تقدير الهى اى موسى ع (40) 20/ 41 و ساختهام ترا براى خويش (41) 20/ 42 برو تو و برادر تو با نشانهاى من و سستى مكنيد در ياد كردن من (42) 20/ 43 برويد بسوى فرعون هر آئينه وى از حد گذشته است (43) 20/ 44 پس بگوئيد با وى سخن نرم بود كه پندپذير شود بترسد (44)