كه انعام كرده بر من و بر پدر و مادر من و الهام كن مرا كه بجا آرم كردار شايسته كه تو خوشنود شوى بآن و درآر مرا برحمت خود در زمره بندگان شايسته خويش (19) 27/ 20 و بازجست احوال مرغان پس گفت چيست بمن كه نمىبينم هدهد را يا هست از غائبشدگان (20) 27/ 21 هر آئينه عقوبت كنم او را عقوبت سخت يا ذبح كنم او را يا اين است بيارد پيش من حجّت ظاهر (21) 27/ 22 پس توقف كرد نه مدّت دور پس در گرفتم به چيزى كه درنگرفتهاى بآن و آوردم پيش تو از قبيله سبا خبرى تحقيق را (22) 27/ 23 هر آئينه من يافتم زنى كه بادشاهى مىكند بر ايشان و داده شده است ويرا از جنس هر نعمتى و او را تختى است بزرگ (23)