33/ 36 و نيست هيچ مؤمن و هيچ مؤمنه را چون مقرر كند خدا كارى و رسول او آنكه باشد ايشان را اختيار در آن كار خويش و هر كه نافرمانى كند خدا و رسول او را پس هر آئينه گمراه شد گمراهى ظاهر (36) 33/ 37 و ياد كن چون مىگفتى با شخصى كه انعام كرده است خدا بر وى و نيز انعام كرده تو بر وى كه نگاهدار بر خود زن خود را و بترس از خدا و پنهان مىكردى در ضمير خويش آنچه خدا پديدآرنده اوست و مىترسيدى از مردمان و خدا سزاوارترست به آنكه بترسى از وى پس وقتى كه به انجام رسانيد زيد از زينب حاجت را يعنى طلاق داد بزنى داديم ترا زينب تا نباشد بر مسلمانان هيچ تنگى در نكاح كردن زنان پسر خواندگان خويش چون بآخر رسانند از ايشان حاجت را و هست امر خدا البته كردنى (37)