responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلال‌الدين    جلد : 1  صفحه : 225


گفتند: اى موسى، ما تا وقتى كه آنان در آن شهر باشند هيچگاه به آن شهر در نياييم، پس تو و پروردگارت برويد و بجنگيد كه ما در اينجا نشسته‌ايم. (24)
گفت: پروردگار من، من جز صاحب اختيار خويشتن و برادرم نيستم، پس ميان ما و اين قوم زشتكار جدايى افكن. (25)
فرمود: اينك آن شهر چهل سال بر آنان حرام شده است و روى زمين سرگردان باشند، پس تو بر اين قوم زشتكار افسوس مخور. (26)
و سرگذشت دو پسر آدم را بحق براى آنان بخوان آنگاه كه آن دو قربانى كردند، پس از يكى از آن دو پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد گفت: حتما ترا خواهم كشت. گفت: جز اين نيست كه خدا از پرهيزگاران مى پذيرد، (27)
اگر دستت را سوى من دراز كنى تا مرا بكشى من آن نى‌ام كه دستم را سوى تو دراز كنم تا ترا بكشم زيرا من از خداى پروردگار عالمهاى آفريدگان مى‌ترسم، (28)
من مى‌خواهم كه تو به وبال گناه من و گناه خودت گرفتار آيى تا از ياران دوزخ شوى و آن جزاى ستمكاران است. (29)
پس نفس او كشتن برادرش را برايش آسان نمود تا او را بكشت در نتيجه از زيانكاران گشت. (30)
پس خدا كلاغى برانگيخت كه زمين را مى‌كاويد تا بدو بنمايد چگونه كشته برادرش را بپوشاند، گفت: اى واى بر من، آيا ناتوان آمدم از اينكه مانند اين كلاغ باشم و كشته برادرم را بپوشانم؟ پس، از پشيمانان گشت. (31)

نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلال‌الدين    جلد : 1  صفحه : 225
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست