نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلالالدين جلد : 1 صفحه : 305
فرمود: ترا چه مانع از اين شد كه چون دستور دادم به تو سجده آورى؟ گفت: من بهتر از اويم، مرا از آتش آفريدى و او را از گل آفريدى. (12) فرمود: اينك از آنجا فرو افت زيرا ترا اين حق نباشد كه در آنجا بزرگى فروشى، پس بيرون شو كه تو از خوارشدگانى. (13) گفت: به من مهلت ده تا دورانى كه برانگيخته مىشوند. (14) فرمود: بيگمان تو از مهلت يافتگانى. (15) گفت: پس بخاطر اينكه مرا گمراه شمردى (يا مقدر كردى يا پيش آوردى) بر سر راه راست تو به كمين آنان بنشينم. (16) آنگاه از راه تاريخ و از لحاظ آينده و از طريق امور خوشايند و فرخنده و از طريق امور ناخوشايند و شوم به آنان بپردازم تا بيشترشان را سپاسگزار نيابى. (17) فرمود: از آنجا بيرون شو در حالى كه بدنام و رانده به روى در افتاده باشى. (18) و آى آدم، تو و همسرت در آن بوستان مسكن گيريد، پس هر گونه و هر جا و هر چه خواهيد بخوريد و نزديك اين درخت نشويد كه ستمكار خواهيد شد. (19) در اين هنگام شيطان آن دو را وسوسه كرد تا آنچه از شرمگاههاى آن دو كه برايشان پوشيده بود براى آن دو نمودار كند، و گفت: پروردگارتان تنها به اين منظور شما را از اين درخت بر كنار خواست كه دو فرشته نشويد يا جاويد آى نگرديد. (20) و براى آن دو سوگند خورد كه بيچون من شما را از دلسوختگانم. (21) بدينسان آن دو را با اظهار دلسوزى فريبناك (به چاه گناه) آويخت. پس چون آن درخت را بچشيدند شرمگاههاى آن دو برايشان پديدار گشت و بنا كردند با برگ آن بوستان وصله چسباندن بر آن. و پروردگارشان آن دو را ندا داد كه مگر شما را از آن درخت بر كنار نخواستم و به شما نگفتم كه قطعا شيطان براى شما دشمنى نمايان است؟ (22)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلالالدين جلد : 1 صفحه : 305