نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلالالدين جلد : 1 صفحه : 339
و چون موسى خشمگين و اندوهناك پيش قومش بازگشت، گفت: در غياب من چه بد عمل كرديد آيا فرمان پروردگارتان را بشتاب خواستيد؟ و الواح را انداخته و سر برادرش را گرفته بسوى خود كشيدن گرفت. (هارون) گفت: اى پسر مادرم، حقيقت اين است كه اين گروه مرا به خوارى و ناتوانى در انداختند و چيزى نمانده بود كه مرا بكشند، بنابراين مرا دشمن شاد مكن و از جرگه ستمكاران مشمار. (150) (موسى) گفت: پروردگار من، مرا و برادرم را بيامرز و تو كه مهربان ترين مهربانانى ما را به (درياى) مهرت در آور. (151) بيگمان كسانى كه آن گوساله را معبود گرفتند بزودى خشمى از پروردگارشان و خواريى در زندگى دنيا در خواهد گرفتشان، و بدينسان دروغ بندان را كيفر مىدهيم. (152) و كسانى كه كارهاى بد كردند آنگاه پس از آن توبه نمودند و ايمان آوردند بيگمان پروردگارت پس از آن حتما آمرزندهاى مهربان است. (153) و چون خشم موسى فرو نشست الواح را برداشت در حالى كه در نوشته اش هدايت و رحمت براى كسانى بود كه آنان براى پروردگارشان انديشناكند. (154) و موسى از قومش هفتاد مرد برگزيد براى ميعاد ما، پس چون آنان را لرزه در گرفت گفت: پروردگار من، اگر مىخواستى آنان و مرا پيش از اين هلاك مىكردى، آيا ما را به كيفر كارى كه نابخردان ما كردند هلاك مى كنى؟ آن جز گرفتارى آزمايش گونهات نيست كه بدان هر كه را بخواهى گمراه گردانى و هر كه را بخواهى هدايت نمايى. تو ولى مايى، بنابر اين ما را بيامرز و بر ما رحمت آر كه تو بهترين آمرزندهاى. (155)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلالالدين جلد : 1 صفحه : 339