نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلالالدين جلد : 1 صفحه : 453
و او كشتى را مىساخت، و هر گاه اشرافى از قومش بر او مىگذشتند او را مسخره مىكردند. مىگفت: اگر ما را مسخره مىكنيد بيگمان ما شما را مسخره مىكنيم همانطور كه شما مسخره مىكنيد، (38) بزودى خواهيد شناخت آنكس را كه عذابى بر او بيايد كه رسوايش كند و بر او عذابى دائم فرود مىآيد. (39) تا چون فرمان ما آمد و تنور جوشيد گفتيم: از هر (نوعى) يك جفت بردار و كسانت را مگر كسى را كه سخن درباره او در پيش گذشت، و هر كس را كه ايمان آورده است. و با او جز اندكى ايمان نياورده بودند. (40) و گفت: در آن (كشتى) سوار شويد، به نام خداست روان شدن آن و ايستادن آن، بيگمان پروردگار من آمرزگارى مهربان است. (41) و آن (كشتى) ايشان را در ميان موجى كوه آسا مىبرد، و نوح پسرش را- كه در كرانهاى بود- آواز داد: اى پسرك من، با ما بر نشين و با كافران مباش. (42) (پسر) گفت: بزودى به كوهى پناه مىبرم، مرا از آب نگاه مىدارد. (نوح) گفت: امروز از فرمان خدا نگاهدارندهاى نيست مگر كسى كه (خدا به او) رحم كند. و موج ميان آن دو حائل شد، پس از غرق شدگان بود. (43) و گفته شد: اى زمين، آب خود را فرو بر، و اى آسمان، تو باران باز دار. و آب فروشد و كار گزارده آمد و (كشتى) بر جودى قرار گرفت و گفته شد: گم شوند قوم ستمكار. (44) و نوح پروردگارش را آواز داد و گفت: پروردگار من، بيگمان پسر من از كسان من است و بيگمان وعده تو راست است و تو عادل ترين حكم كنندگانى. (45)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلالالدين جلد : 1 صفحه : 453