نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلالالدين جلد : 1 صفحه : 463
پس چون فرمان ما در رسيد زبرش را زير كرديم و سنگهايى از گل بر هم نهاده بر آنان باريديم، (82) سنگهايى نشان كرده در نزد پروردگارت، و آن از ستمكاران دور نيست. (83) و بسوى" مدين" هموطنشان شعيب را (فرستاديم). گفت: اى هموطنان من، خدا را بپرستيد، معبودى جز او نداريد، و پيمانه و ترازو را كم مكنيد. براستى من شما را در خوشى مىبينم و از عذاب دورانى احاطه كننده بر شما بيمناكم. (84) اى قوم من، پيمانه و ترازو را به عدالت تمام دهيد و به آدميان چيزهايشان را كم مدهيد و فساد كنان در زمين تباهى مكنيد. (85) بقيه خدا براى شما بهتر است اگر مؤمن باشيد و من بر شما نگاهبان نيستم. (86) گفتند: اى شعيب، آيا نماز تو حكم مىكند به تو كه آنچه را پدران ما مى پرستيدند ترك كنيم يا در اموال خود آنچه مىخواهيم نكنيم؟ براستى تو بردبار رشد يافتهاى. (87) گفت: اى قوم من، چه انديشيد اگر من بر حجتى از پروردگار خود باشم و او مرا از خود رزقى نيكو ارزانى داشته باشد؟ و نمىخواهم پشت سر شما به آنچه شما را از آن بر حذر مىدارم دست برم، من تصميمى جز اصلاح بقدر امكانم ندارم و توفيق من جز از خدا نيست، بر او توكل كردم و بسوى او روى مىنهم. (88)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلالالدين جلد : 1 صفحه : 463