responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلال‌الدين    جلد : 1  صفحه : 473


گفت: اى پسرك من، خواب خويش را براى برادرانت داستان مكن كه عليه تو حيله‌اى خصمانه كنند زيرا كه شيطان دشمن آشكار آدمى است. (5)
و اينچنين پروردگارت ترا بر مى‌گزيند و از تعبير رؤياها ترا مى‌آموزد و نعمتش را بر تو و بر خاندان يعقوب تمام مى‌كند چنانكه پيش از اين بر پدران تو ابراهيم و اسحاق آن را تمام كرد. بيگمان پروردگار تو دانايى حكيم است. (6)
بيقين در سرگذشت يوسف و برادرانش آيتها (يا عبرتها) براى جويندگان است. (7)
چون گفتند: يوسف و برادرش به نزد پدرمان از ما كه جمعى نيرومنديم دوست داشتنى ترند، براستى پدر ما در گمراهى آشكارى است. (8)
يوسف را بكشيد يا او را بر سرزمينى بيافكنيد تا روى پدر شما از آن شما بماند و پس از وى گروهى شايسته باشيد. (9)
يكى از آنان گفت: يوسف را نكشيد و اگر مى‌خواهيد كارى بكنيد او را به ته چاه افكنيد تا كاروانى او را بر گيرد. (10)
گفتند: اى پدر ما، ترا چه مى‌شود كه به ما در مورد يوسف اطمينان ندارى حال آنكه ما دلسوز او هستيم، (11)
فردا او را با ما بفرست تا نيك بخورد و بازى كند و ما او را نگهبان باشيم. (12)
گفت: اينكه او را ببريد مرا غمگين مى‌سازد، و مى‌ترسم شما از او غافل شويد و گرگ او را بخورد. (13)
گفتند: اگر گرگ او را بخورد در حالى كه ما جمعى نيرومند هستيم در آن صورت ما زيانكار باشيم. (14)

نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلال‌الدين    جلد : 1  صفحه : 473
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست