نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلالالدين جلد : 1 صفحه : 481
و دين پدرانم ابراهيم و اسحاق و يعقوب را پيروى كردم، ما را نشايد كه براى خدا چيزى انباز گيريم، اين از فضل خدا بر ما و بر آدميان است ولى بيشتر آدميان شكر نمىگزارند. (38) اى دو يار زندانى من، آيا معبودهايى پراكنده بهتر است يا خداى يگانه قهار؟ (39) بجاى خدا جز نامهايى را نمىپرستيد كه شما و پدرانتان ناميدهايد، خدا بر آن دليلى نازل نكرده است. حكومت جز مال خدا نيست، فرمان داده است كه جز او را نپرستيد. اين، دين (و پرستش) ارزنده است ولى بيشتر آدميان نمىدانند. (40) اى دو يار زندانى من، اما يكى از شما مولاى خود را شرابى بنوشاند و اما ديگرى بدار آويخته شود و پرندگان از سر او بخورند. گزارده آمد كارى كه شما دو نفر درباره اش مىپرسيديد. (41) و به آن يك كه گمان مىبرد آزاد شود گفت: از من پيش مولاى خودت ياد كن. پس شيطان ذكر پروردگارش را از ياد او ببرد، در نتيجه چند سالى در زندان بماند. (42) و پادشاه گفت: من هفت گاو فربه را در خواب ديدم كه آنها را هفت گاو لاغر مىخوردند و هفت سنبل سبز و هفت سنبل خشك ديدم. اى سران قوم من، اگر شما تعبير كننده خوابيد درباره خوابم نظر بدهيد. (43)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلالالدين جلد : 1 صفحه : 481