responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلال‌الدين    جلد : 1  صفحه : 489


پس چون متاع ايشان را به ايشان داد ظرف آب را در بار ستور برادرش نهاد آنگاه منادى بانگ زد كه: اى كاروانيان، شما چيزى را مى‌بريد. (70)
در حالى كه رو به آنان بر مى‌گرداندند گفتند: مگر چه گم كرده‌ايد؟ (71)
گفتند: ظرف آب پادشاه را در ميان اسبابهاى شما گم كرده‌ايم، و براى هر كس آن را بياورد يك بار شتر (پاداش جايزه) خواهد بود و من متعهد آنم. (72)
گفتند: به خدا سوگند شما قطعا مى‌دانيد كه ما نيامديم تا در اين كشور فساد كنيم و ما دزد نيستيم. (73)
گفتند: كيفر آن چه باشد اگر دروغگو بوديد؟ (74)
گفتند: جزاى آن كسى كه در بار او آن پيدا شود پس همان جزاى اوست، ما (در ميان خويش) ستمكاران را چنين كيفر مى‌دهيم. (75)
پس (يوسف) جوالهاى آنان را پيش از جوال برادرش تفتيش كرد آنگاه آن را از جوال برادرش بدر آورد. اينچنين به يوسف حيله ياد داديم، نمى توانست برادر خويش را بموجب آيين شاه بگيرد مگر اينكه خدا بخواهد، مراتب كسانى را كه بخواهيم بالا مى‌بريم و بالاى هر خداوند دانشى دانايى هست. (76)
گفتند: اگر او دزدى كرد قبلا هم برادر او دزدى كرد. پس يوسف آن تهمت را در دل خود پنهان داشت و آن را بر ايشان آشكار نكرد. گفت: شما از لحاظ منزلت بدترين افراد هستيد و خدا داناتر است به آنچه بر زبان مى‌آوريد. (77)
گفتند: اى شريف، او پدر پير سالخورده‌اى دارد، بنابر اين يكى از ما را بجاى او بگير كه ما تو را از نيكوكاران مى‌بينيم. (78)

نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلال‌الدين    جلد : 1  صفحه : 489
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست