responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلال‌الدين    جلد : 1  صفحه : 491


گفت: پناه بر خدا از اينكه كسى جز آن را بگيريم كه مال خويش نزد وى يافته‌ايم زيرا كه در آن صورت از ستمكاران باشيم. (79)
پس چون از او نوميد شدند رازگويان به يك سو شدند. بزرگشان گفت: آيا نمى دانيد كه پدرتان از شما تعهدى به پيمان گرفته است و قبلش در باره يوسف تقصير كرديد؟ بنابر اين هرگز از اين سرزمين تكان نخواهم خورد تا پدرم به من اجازه دهد يا خدا حكمى بسود من براند و او بهترين حكمران است، (80)
برگرديد پيش پدرتان و بگوييد: اى پدر ما، پسرت دزدى كرد، و جز بر آنچه آگاهى يافتيم گواهى نداديم و ما نگاهبان غيب نيستيم، (81)
و از مردم شهرى كه در آن بوديم و از كاروانى كه در ميانش آمديم بپرس و بيگمان ما راستگوييم. (82)
گفت: نه، واقع اين است كه نفس شما كارى را برايتان آراسته است، ناچار شكيبايى‌يى نيكو بايد، باشد كه خدا آنان را با هم به من آورد زيرا كه او داناى حكيم است. (83)
و از ايشان روى گردانيد و گفت: اى دريغ بر يوسف. و دو چشم او از اندوه سپيد گشت در حالى كه او خشم خويش فرو مى‌خورد. (84)
گفتند: به خدا سوگند كه پيوسته يوسف را ياد مى‌كنى تا بيمارى شوى يا از هلاك شوندگان باشى. (85)
گفت: جز اين نيست كه شكايت غم و اندوه خويش به خدا باز مى‌گويم و از خدا چيزى مى‌دانم كه شما نمى‌دانيد. (86)

نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلال‌الدين    جلد : 1  صفحه : 491
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست