نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلالالدين جلد : 1 صفحه : 617
آنان را از روزگار پشيمانى خوردن بترسان آن هنگام كه فرمان به تحقق پيوندد و ايشان در غفلت باشند و در حالى كه ايمان نمىآورند. (39) اين ما هستيم كه زمين و هر چه را كه در آن است به ميراث مىبريم و بسوى ما باز آورده مىشوند. (40) و در آن كتاب از ابراهيم ياد آر كه او حق پذيرى پيامبر بود. (41) آن دم كه به رئيس قبيله اش گفت: اى رئيس، چرا چيزى را مىپرستى كه نمى شنود و نمىبيند و هيچ بلايى از تو نمىگرداند؟ (42) هان اى رئيس، به من از دانش مقدارى رسيده است كه به تو نرسيده است، بنابر اين از من پيروى كن تا راه راست درستى را به تو بنمايم. (43) هان اى رئيس، شيطان را نپرست زيرا شيطان در برابر خداى رحمان نافرمان است. (44) هان اى رئيس، من از اين مىترسم كه عذابى از خداى رحمان به تو رسد و بر اثرش دوستدار شيطان باشى. (45) گفت: اى ابراهيم، آيا تو از خدايان من رويگردانى؟ اگر دست از اين كار نكشى تو را سنگسار خواهم كرد، و يك چندى از من دور شو. (46) (ابراهيم) گفت: خدا حافظ، من برايت از پروردگارم آمرزش خواهم خواست، زيرا او مرا مىنوازد، (47) و از شما و از آنچه بجاى خدا مىخوانيد كناره مىجويم و پروردگارم را مى خوانم باشد كه من با خواندن پروردگار خويش بدبخت نباشم. (48) آنگاه چون از آنان و از آنچه بجاى خدا مىپرستيدند كناره جست به او اسحاق و يعقوب را ارزانى داشتيم و همه آنان را پيامبر گردانيديم، (49) و از رحمت خويش به آنان بخشيديم و به آنان آوازهاى راست و بلند داديم. (50) و در آن كتاب از موسى ياد كن كه او پاك و همه وجود به خدا سپرده بود و فرستادهاى پيامبر بود. (51)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلالالدين جلد : 1 صفحه : 617