نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلالالدين جلد : 1 صفحه : 737
(موسى) گفت: بنابر اين آن كار را زمانى كردم كه من از راه نبردگان بودم (و مثل شما و پيش از بعثتم بود)، (20) بر اثرش چون از شما ترسيدم از كشورتان گريختم، آنگاه پروردگارم به من دانش بخشيد و مرا در شمار پيامبران گردانيد. (21) و آن نعمتى است كه منتش بر من مىنهى كه بنى اسرائيل را به بندگى خويش وا داشتهاى (22) فرعون گفت: پروردگار عالمهاى آفريدگان چيست؟ (23) گفت: پروردگار آسمانها و زمين و ميانه آن دو است اگر جوياى يقين بيانديشيد. (24) (فرعون) به كسانى كه دور و برش بودند گفت: مىشنويد چه مىگويد؟ (25) (موسى) گفت: پروردگار شما و پروردگار نياكانتان كه در نسلهاى پيشين بودند. (26) (فرعون) گفت: شك نيست كه پيامبرتان كه بسوى شما فرستاده شده است حتما جن زده (يا ديوانه) است. (27) (موسى) گفت: پروردگار مشرق و مغرب و ميانه آن دو است اگر بخرد مىانديشيديد. (28) (فرعون) گفت: اگر معبودى جز من بگيرى بيدرنگ ترا زندانى خواهم كرد. (29) (موسى) گفت: حتى اگر چيزى نمايان برايت پديدار ساختم؟ (30) (فرعون) گفت: حال كه چنين است اگر راست مىگويى آن را پديدار ساز. (31) در اين هنگام، عصايش را بيافكند و بناگهان اژدهايى نمايان بود، (32) و دستش را (از گريبان خويش) بيرون آورد و بناگهان سپيد درخشان به نظر بينندگان مىآمد. (33) (فرعون) به اشرافيانى كه گرداگردش بودند گفت: بيشك اين جادوگرى بسيار داناست، (34) مىخواهد با جادويش شما را از سرزمينتان بيرون كند، اينك چه تدبيرى را دستور مىدهيد؟ (35) گفتند: از او و برادرش مهلت بخواه و مأموران بسيج به شهرها بفرست (36) تا همه جادوگران كار كشته دانا را پيش تو آورند. (37) بدينسان همه جادوگران در آن جايگاه و روز معين فراهم آمدند، (38) و به مردم اعلام شد كه آيا فراهم مىآييد (39)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلالالدين جلد : 1 صفحه : 737