نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلالالدين جلد : 1 صفحه : 761
پس چون سفير به سليمان رسيد (سليمان) گفت: به من كمك مالى مى دهيد حال آنكه آنچه خدا به من داده بهتر و بيشتر از آن است كه به شما داده است، واقعى اين است كه شما به هديه مالى خويش مىباليد. (36) اين جواب را به آنان ببر كه سپاهى بر سرشان خواهيم برد كه تاب مقابله با آن را نيارند و آنان را خوار و نزار از آن سرزمين بيرون كنيم. (37) (آنگاه سليمان) گفت: هان اى نامداران ملت، كداميك از شما تخت آن ملكه را پيش از آنكه به توحيد گرويده نزد من آيند نزد من تواند آورد؟ (38) زورمندى از پريان گفت: من پيش از آنكه از اين نشست برخيزى آن را نزد تو مىآورم و من بر انجام اين كار توانايى قابل اعتمادم. (39) مردى كه دانشى از كتاب آسمانى داشت گفت: من پيش از آنكه ديده بگردانى آن را پيش تو مىآورم. در اين هنگام چون (سليمان) آن را ديد كه به حضورش نهاده است گفت: اين از فزوندهى پروردگار من است تا مرا بيازمايد كه سپاس مىگزارم يا ناسپاسى مىنمايم، و هر كس سپاس گزارد در حقيقت به مصلحت خويش سپاس گزارده و هر كس ناسپاسى نمايد پروردگار من بىنيازى بنده نواز است. (40) (سليمان) گفت: تخت آن ملكه را برايش ناشناس كنيد تا ببينيم آيا تخت خويش را مىشناسد يا از كسانى است كه بجا نمىآورند؟ (41) پس چون آن ملكه بيامد به او گفتند: آيا تخت تو چنين است؟ گفت: گويى همان است؟ و ما پيش از اين (تجربه) دانسته بوديم و ما سر به فرمان نهاده بوديم (در برابر سليمان). (42) و آنچه آن زن بجاى خدا مىپرستيد او را از تسليم شدن به حق بازداشت، بدينسان او از جماعت كافران بود. (43) به ملكه گفتند: داخل كاخ آبگينه شو. پس چون آن (كاخ بلورين) را ديد پنداشت آب است و پيراهن را از ساق پايش بالا كشيد. (سليمان) گفت: اين كاخى ساخته شده از شيشه است. ملكه گفت: پروردگارا، من (تاكنون) بر خويشتن ستم كردم، و (اينك) با سليمان به خداى پروردگار عالمهاى آفريدگان تسليم مىشوم و ايمان مىآورم. (44)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلالالدين جلد : 1 صفحه : 761