نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلالالدين جلد : 1 صفحه : 763
و به قوم ثمود هموطنشان صالح را فرستاديم كه خداى يگانه را بپرستيد، بر اثرش آنان به دو دسته (مؤمن و كافر) تقسيم شده با يكديگر در كشمكش و خصومت شدند. (45) گفت: اى هموطنان من، چرا با شتاب مىخواهيد كه پيش از حادثه خوشايند حادثه ناگوار (عذاب الهى) بوقوع پيوندند؟ چرا از خدا آمرزش نمى طلبيد تا مگر بر شما رحمت آرد و ببخشايد؟ (46) گفتند: ما تو را و هر كس را كه با تو است به فال بد گرفتيم (صالح) گفت: فال بد شما و آنچه شما را ارزانى آيد بخش آن به نزد خداوند است، حقيقت اين است كه شما قومى هستيد كه مىبايد شما را بيازمايند (47) در مدينه ثمود نه گروه بودند كه در زمين فساد مىكردند و در پى نيكوكارى (يا اصلاح) نبودند. (48) (آن مفسدان به يكديگر) گفتند: با هم به خدا سوگند ياد كنيد كه بر صالح و كسان او شبيخون بزنيم آنگاه به داوريدار (يا صاحب خون) او گوييم ما شاهد كشتن صالح و كسان او نبوديم و ما راست مىگوييم. (49) ايشان در نهان تدبير خصمانه ساختند و ما هم تدبير خصمانه ساختيم بدون اينكه آنان پى برند. (50) اينك بنگر كه فرجام تدبير خصمانه ساختنشان چگونه بود كه ما آنان و قومشان همه را ويران ساختيم. (51) اينك آن خانه هايشان كه تهى مانده است بسبب ستمهايى كه كردند. بيگمان در آن آيتى هست براى مردمى كه مىدانند. (52) و ما كسانى را كه ايمان آوردند و پرهيزگارى مى نمودند نجات داديم. (53) و از لوط ياد كن كه به قوم خويش گفت: آيا كار زشت مىكنيد آنهم پيش روى يكديگر؟ (54) آيا شما به كامرانى بجاى آنان با مردان مىآميزيد؟ در واقع شما قومى نادانيد. (55)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلالالدين جلد : 1 صفحه : 763