responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلال‌الدين    جلد : 1  صفحه : 775


و چون (موسى) به رشد و كمال جوانى رسيد او را حكمت و دانش داديم و بدينگونه است كه نيكوكاران را پاداش مى‌دهيم. (14)
و در حالى كه اهالى شهر غافل بودند به شهر در آمد و ديد كه آنجا دو نفر با هم زد و خورد دارند، يكى از گروه دوست و همپيوند اوست و ديگرى از گروه دشمن او، در آن هنگام آنكه از گروه دوست و همپيوند او بود از او كمك خواست بر ضد آنكه از گروه دشمن وى بود، موسى هم مشتى سخت بر او كوبيد تا جان سپرد، گفت: اين از كار شيطان است زيرا كه او دشمنى آشكارا گمراهگر است. (15)
گفت: پروردگارا، من بر خويشتن ستم روا داشتم آن را بر من ببخش، بر اثرش (خدا) بر او ببخشيد زيرا اوست كه آمرزنده مهربان است. (16)
(موسى) گفت: پروردگارا، چون مرا انعام فرمودى هرگز پشتيبان تبهكاران نخواهم شد. (17)
(موسى) دگر روز بامدادان ترسان و نگران در شهر مى‌گشت كه ناگهان ديد همان مرد كه ديروز او را به كمك طلبيده بود فريادكنان از او كمك مى خواهد. موسى به او گفت: براستى تو بيراهه روى رسوا هستى (18)
آنگاه چون خواست تا آن مرد را كه دشمن هر دوشان بود بزند او گفت: اى موسى، آيا مى‌خواهى همانگونه كه ديروز يكتن را كشتى مرا بكشى تو فقط در پى زنى كه ديكتاتورى در اين كشور شوى و نمى‌خواهى مصلح (و آشتى جو) باشى (19)
مردى از دورترين نقطه شهر شتابان گزارش آورده گفت: اى موسى، اشراف كشور با هم مى‌سگالند و توطئه مى‌چينند تا ترا اعدام كنند، بنابر اين از كشور بيرون شو كه من از دلسوزان توام. (20)
در نتيجه ترسان و نگران از شهر بيرون رفته گفت: پروردگارا، مرا از مردم ستمگر رهايى ده. (21)

نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلال‌الدين    جلد : 1  صفحه : 775
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست