responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلال‌الدين    جلد : 1  صفحه : 777


و چون رو بسوى مدين نهاد گفت: بسا شود كه پروردگارم مرا راه راست نمايد. (22)
و چون به آب مدين در آمد ديد بر سر آب گروهى از آدميان آب مى‌گيرند (براى رمه شان) و ديد آنطرفشان دو آن گوسفندانشان را از آب باز مى رانند، پرسيد: چه كار داريد؟ آن دو دختر پاسخ دادند: تا چوپانان از لب آب نرفته باشند آب نمى‌گيريم و پدرمان پيرمردى سالخورده است. (23)
پس براى آن دو آب كشيد آنگاه برگشت به زير سايه و گفت: پروردگارا، من اينك به آنچه از خير و روزى كه برايم فرستى نيازمندم. (24)
بر اثرش يكى از آن دو دختر در حالى كه شرمسارانه راه مى‌رفت نزد او آمده گفت: پدرم تو را به نزد خود مى‌خواند تا مزد آبى را كه براى ما كشيدى بپردازد. وقتى پيش وى رفت و سرگذشت را براى وى داستان كرد وى گفت: مترس، تو از دسترس آن مردم ستمگر رهيده‌اى. (25)
يكى از آن دو دختر گفت: اى پدر، او را به كار بگمار زيرا بهترين كارگر روزمزد كسى است كه نيرومند درستكار باشد. (26)
پدر (به موسى) گفت: من مى‌خواهم يكى از آن دو دخترم را به همسرى تو دهم بدين شرط كه برايم هشت سال كار كنى آنگاه اگر ده سال تمام كردى از حق تو است و من نمى‌خواهم بر تو سخت گرفته باشم، خواهى ديد كه اگر خدا بخواهد (با تو) نيكوكار خواهم بود. (27)
(موسى) گفت: آن قرار ميان من و تو باشد تا هر يك از اين دو مدت را كه بجاى آرم افزونى جستن بر من نيست و خدا بر آنچه ما مى‌گوييم گواه و عهده دار است. (28)

نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلال‌الدين    جلد : 1  صفحه : 777
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست