نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلالالدين جلد : 1 صفحه : 779
پس چون موسى مدت كارگرى را تمام كرد و با عيال خويش براه افتاد از جانب كوه طور آتشى ديد، به خانواده اش گفت: اينجا درنگ كنيد كه من آتشى از دور ديدم شايد براى شما از آن خبرى آرم يا پارهاى آتش آرم تا مگر شما گرم شويد. (29) پس چون (موسى) به آن آتش رسيد از كنار رودبار از سوى راست در آن جايگاه با بركت از سوى آن درخت به او ندايى رسيد كه: اى موسى، اين منم خداى يگانه پروردگار عالمهاى آفريدگان، (30) و اينكه عصايت را بيانداز. پس چون عصا را ديد كه چنان مىجنبد كه گويى مارى است روى بگردانيد و هيچ واپس ننگريست. اى موسى، پيش بيا و نترس زيرا كه تو در امانى. (31) دست خويش در گريبان خويش فرو بر تا سپيد بىپيسى بيرون آيد و بازوى خود را از بيم بهم بچسبان، و اين دست و عصا دو برهان و حجتند از پروردگارت بسوى فرعون و اشرافش زيرا كه ايشان قومى زشتكارند. (32) (موسى) گفت: پروردگارا، من از آنان تنى كشتهام ازين رو مىترسم مرا بكشند، (33) و برادرم هارون از من زبان آورتر است بهمين جهت او را همراهم به يارى بفرست تا سخن مرا تصديق نمايد زيرا من از اين مىترسم كه مرا دروغگو شمارند. (34) (خداوند) گفت: برادرت را به مددت خواهيم گماشت و به شما دو نفر حجت و قدرتى دهيم تا بسبب آيتهاى ما هيچ بدى به شما نرسد، شما و هر كس پيروى شما كند پيروز باشيد. (35)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فارسى، جلالالدين جلد : 1 صفحه : 779