responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فولادوند، محمدمهدى    جلد : 1  صفحه : 162


سران قومش كه تكبر مى‌ورزيدند، گفتند: «اى شعيب، يا تو و كسانى را كه با تو ايمان آورده‌اند، از شهر خودمان بيرون خواهيم كرد؛ يا به كيش ما برگرديد.» گفت: «آيا هر چند كراهت داشته باشيم؟ (88)
اگر بعد از آنكه خدا ما را از آن نجات بخشيده [باز] به كيش شما برگرديم، در حقيقت به خدا دروغ بسته‌ايم؛ و ما را سزاوار نيست كه به آن بازگرديم، مگر آنكه خدا، پروردگار ما بخواهد. [كه‌] پروردگار ما از نظر دانش بر هر چيزى احاطه دارد. بر خدا توكل كرده‌ايم. بار پروردگارا، ميان ما و قوم ما به حق داورى كن كه تو بهترين داورانى.» (89)
و سران قومش كه كافر بودند گفتند: «اگر از شعيب پيروى كنيد، در اين صورت قطعاً زيانكاريد.» (90)
پس زمين‌لرزه آنان را فرو گرفت، و در خانه‌هايشان از پا درآمدند. (91)
كسانى كه شعيب را تكذيب كرده بودند، گويى خود در آن [ديار] سكونت نداشتند. كسانى كه شعيب را تكذيب كرده بودند، خود، همان زيانكاران بودند. (92)
پس [شعيب‌] از ايشان روى برتافت و گفت: «اى قوم من، به راستى كه پيامهاى پروردگارم را به شما رسانيدم و پندتان دادم؛ ديگر چگونه بر گروهى كه كافرند دريغ بخورم؟» (93)
و در هيچ شهرى، پيامبرى نفرستاديم مگر آنكه مردمش را به سختى و رنج دچار كرديم تا مگر به زارى درآيند. (94)
آن گاه به جاى بدى [بلا]، نيكى [نعمت‌] قرار داديم تا انبوه شدند و گفتند: «پدرانِ ما را [هم مسلماً به حكم طبيعت‌] رنج و راحت مى‌رسيده است.» پس در حالى كه بى‌خبر بودند بناگاه [گريبان‌] آنان را گرفتيم. (95)

نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : فولادوند، محمدمهدى    جلد : 1  صفحه : 162
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست