نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : كاويانپور، احمد جلد : 1 صفحه : 381
و ما بر قوم ثمود برادرشان صالح را برسالت فرستاديم كه خدا را بپرستند. آن گاه قوم او به دو فرقه مختلف تقسيم شدند و با هم بخصومت پرداختند. (45) صالح گفت: اى جماعت، چرا پيش از نيكوكارى به بدكارى روى ميآوريد؟ و چرا از خدا طلب آمرزش نميكنيد؟ تا مورد عفو و رحمت حق قرار گيريد. (46) گفتند ما وجود تو و پيروان تو را (بعلت خشكسالى و بروز اختلافات قومى) بفال بد گرفتيم. صالح گفت: اين فال بد شما در پيشگاه خدا بسيار واضح است و اين خود شما هستيد كه با بلا و مصيبتها مورد آزمايش قرار ميگيريد. (47) و در آن شهر نه طايفه شرور وجود داشت كه در زمين ايجاد فساد ميكردند و در پى اصلاح آن نبودند. (48) آنها گفتند: بخدا سوگند ياد كنيد كه صالح و كسان او را (مخفيانه) بقتل برسانيم و بعد به ولى او مىگوييم كه ما در مورد قتل آنها هيچگونه اطلاعى نداريم. البته ما راست مىگوئيم. (49) آنها (براى كشتن صالح) مكر و حيله بكار بردند و ما آنها را از جايى كه نميدانستند، بسختى گرفتار ساختيم (50) پس بنگر كه سرانجام مكر و حيله آنان براى آنها چقدر سخت و دردناك بود، ما همه آنها را با بستگانشان هلاك كرديم. (51) اين ويرانهها (زمانى) خانه و كاشانه آنان بود، بخاطر ظلمى كه مرتكب شدند تماما ويران گشتند. مسلما در آن نشانههائيست (از قدرت پروردگار تو) براى جماعتى كه ميخواهند بدانند (خانهاى كه با ظلم آباد شود، با عدل ويران ميشود). (52) و آنها كه ايمان آوردند و پرهيزكار بودند، نجاتشان داديم. (53) و ما، لوط را برسالت فرستاديم، آن گاه بقوم خود گفت: آيا شما با آنكه ميدانيد اين اعمال بسيار زشت و قبيح است باز مرتكب چنين اعمالى مىشويد؟ (54) و بجاى زنان با مردان شهوترانى ميكنيد. آرى شما جماعتى هستيد كه تجاهل ميكنيد. (55)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : كاويانپور، احمد جلد : 1 صفحه : 381