responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : مركز فرهنگ و معارف قرآن    جلد : 1  صفحه : 242


(53) و من خود را تبرئه نمى‌كنم، زيرا نفس سركش بسيار به بدى وامى‌دارد، مگر اين‌كه پروردگارم رحمت آورد. به يقين پروردگار من بسيار آمرزنده و مهربان است.
(54) و شاه گفت: يوسف را نزد من آوريد تا او را مشاور مخصوص خود گردانم. پس هنگامى كه با او گفت‌وگو كرد، گفت: تو اكنون نزد ما با منزلت و امين هستى.
(55) يوسف گفت: مرا بر خزانه‌هاى اين سرزمين بگمار، زيرا من نگهبانى دانا هستم.
(56) و بدين گونه در آن سرزمين به يوسف منزلت داديم، كه در هر نقطه آن مى‌خواست جاى مى‌گرفت. هركه را بخواهيم به رحمت خود نايل مى‌كنيم، و اجر نيكوكاران را [در دنيا] ضايع نمى‌كنيم.
(57) و البته اجر آخرت براى كسانى كه ايمان آورده و تقوا پيشه كرده‌اند بهتر است.
(58) و برادران يوسف [براى خريد غلّه‌] آمدند و بر او وارد شدند. پس او آنان را شناخت ولى آنان او را نمى‌شناختند.
(59) پس هنگامى كه ساز و برگشان را برايشان آماده ساخت، گفت: [در سفرهاى بعدى‌] برادر پدرى خود را نزد من آوريد؛ مگر نمى‌بينيد كه من پيمانه را تمام مى‌دهم و بهترين ميزبانانم؟
(60) پس اگر او را نزد من نياوريد، پيش من پيمانه‌اى نخواهيد داشت، و به من نزديك نشويد.
(61) گفتند: به زودى با پدرش مراوده مى‌كنيم تا او را با ما بفرستد، و ما حتما اين كار را خواهيم كرد.
(62) و يوسف به كارگزاران خود گفت: كالاى آنان را [مخفيانه‌] در بارهايشان بگذاريد، باشد كه وقتى نزد كسانشان بازگشتند كالاى خود را بشناسند، اميد است [براى خريد غلّه‌] بازگردند.
(63) پس هنگامى كه نزد پدرشان بازگشتند، گفتند: اى پدر، [بى‌حضور بنيامين‌] پيمانه از ما منع شده است؛ پس برادرمان را با ما بفرست تا بتوانيم پيمانه بگيريم، و ما حتما از او مراقبت خواهيم كرد.

نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : مركز فرهنگ و معارف قرآن    جلد : 1  صفحه : 242
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست