نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : معزى، محمدكاظم جلد : 1 صفحه : 171
و بخش كرديم آنان را دوازده سبط (نبيرهگان) امّتهايى و وحى نموديم به موسى هنگامى كه آب از او خواستند قومش كه بنواز عصاى خويش را به سنگ پس برجهيد از آن دوازده چشمه دانستند هر مردمى آبشخور خود را و سايه افكنديم بر ايشان با ابر و فرود آورديم بر ايشان مَنّ و سَلوى (نان و مرغ بريان) بخوريد از پاكهاى آنچه به شما روزى داديم و ستم نكردند بر ما و ليكن بودند خويشتن را ستمكنندگان (160) و هنگامى كه گفته شد بديشان سكونت كنيد در اين شهر و بخوريد از آن هر جا خواهيد و بگوئيد حطّه (كاهشى) و درآئيد در را سجدهكنان مىآمرزيم براى شما گناهان شما را و بزودى فزونى دهيم به نكوكاران (161) پس تبديل كردند آنان كه ستم كردند از ايشان سخن را بجز آنچه بديشان گفته شد پس فرستاديم بر ايشان چركى را از آسمان بدانچه بودند ستم مىكردند (162) و بپرسشان از شهرى كه كنار دريا بود گاهى كه تجاوز مىكردند در روز شنبه چرا كه مىآمدشان ماهيهاشان روز شنبه ايشان بر روى آب و روزى كه جز شنبه بود نمىآمدندشان بدينگونه آزموديمشان بدانچه بودند نافرمانى مىكردند (163)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : معزى، محمدكاظم جلد : 1 صفحه : 171