نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : معزى، محمدكاظم جلد : 1 صفحه : 220
پس چرا نبود شهرى كه ايمان آورد و سود دهدش ايمانش مگر قوم يونس هنگامى كه ايمان آوردند برگشوديم از ايشان عذاب خوارى را در زندگانى دنيا و كاميابيشان داديم تا سرآمدى (98) و اگر مىخواست پروردگار تو هر آينه ايمان مىآوردند آنان كه در زمينند همگى با هم پس آيا تو واميدارى به ناخواه مردم را كه باشند از مؤمنان (99) و نرسد تنى را كه ايمان آرد مگر به دستور خدا و مىگرداند پليد را بر آنان كه درنمىيابند (100) بگو بنگريد چيست در آسمانها و زمين و بىنياز نگردانند آيتها و نه بيمدادنها از قومى كه ايمان نمىآورند (101) پس آيا انتظار مىكشند جز همانند روزگار آنان را كه گذشتند پيش از ايشان بگو پس منتظر باشيد كه منم با شما از منتظران (102) سپس بِرهانيم پيمبران خود و آنان را كه ايمان آوردند بدينسان حقّى است بر ما كه برهانيم مؤمنان را (103) بگو اى مردم اگر هستيد در شكى از آئينم پس نمىپرستم آنان را كه مىپرستيد جز خدا و ليكن پرستش كنم خداوندى را كه دريابد (بميراند) شما را و مأمور شدم كه باشم از ايمانآورندگان (104) و آنكه راست كن روى خود را بسوى دين يكتاپرست و نباش البته از شركورزندگان (105) و نخوان جز خدا آنچه را نه سودى دهدت و نه گزندت رساند كه اگر كنى هر آينه باشى در آن هنگام از ستمكاران (106)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : معزى، محمدكاظم جلد : 1 صفحه : 220