نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : معزى، محمدكاظم جلد : 1 صفحه : 266
گفت اينك دختران من اگر هستيد كنندگان (71) به جان تو اينانند در مستى خويش فروروندگان (72) پس بگرفتشان خروش حالى كه خورشيد بود تابنده بر ايشان (73) پس گردانيديم زيرش را رويش و باريديم بر ايشان سنگى از سجّيل (74) همانا در اين است آيتهايى براى هوشمندان (75) و همانا آن به راهى است استوار (پايدار) (76) همانا در اين است آيتى براى مؤمنان (77) و هر چند بودند ياران ايكه همانا ستمگران (78) پس كين كشيديم از ايشان و همانا آنانند پيشوايى آشكار (79) و همانا تكذيب كردند ياران حَجر فرستادگان را (80) و آورديمشان آيتهاى خويش را پس بودند از آنها روىگردانان (81) و بودند مىتراشيدند از كوهها خانههايى بر آسودگان (82) پس بگرفتشان خروش گاهى كه بودند بامدادكنندگان (83) پس بىنياز نكرد از ايشان چيزى آنچه بودند فراهم مىآوردند (84) و نيافريديم آسمانها و زمين را و آنچه ميان آنها است جز به حقّ و همانا ساعت است آينده پس بگذر گذشتى نكو (85) همانا پروردگار تو است آفريننده دانا (86) و همانا آورديم تو را هفت تا از بندها و قرآنى بزرگ (87) باز مكن (برمكش) ديدگان خويش را بسوى آنچه بهره داديم مردانى از ايشان را و اندوهگين نباش بر آنان و بخوابان بال خويش را براى مؤمنان (88) و بگو منم همانا آن بيمدهنده آشكار (89) بدانسان كه فرستاديم بر بخشكنندگان (90)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : معزى، محمدكاظم جلد : 1 صفحه : 266