نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : معزى، محمدكاظم جلد : 1 صفحه : 362
و گفتند آنان كه اميد ندارند ملاقات ما را چرا فرود نشود بر ما فرشتگان يا بينيم پروردگار خويش را همانا برترى جستند در دلهاشان و سركشى كردند سركشى بزرگ (21) روزى كه بينند فرشتگان را نباد مژده در آن روز براى گنهكاران و گويند دور باشى دور (22) و آمديم بسوى آنچه كردند از كردار پس گردانيديمش گردى پراكنده (23) ياران بهشت در آن روز بهترند در آرامش و نكوترند در آسودنگاه (24) و روزى كه بشكافد آسمان به ابر و فرستاده شوند فرشتگان فرستادنى (25) پادشاهى در آن روز حقّ از آنِ خداى مهربان است و بوده است روزى بر كافران سخت (26) و روزى كه مىگزد ستمگر دستهاى خود را گويد كاش گرفته بودم با پيمبر راهى (27) اى واى بر من كاش نمىگرفتم فلان را دوستى (28) همانا گمراهم كرد از يادآورى (يا كتاب) پس از آنكه بيامدم و بوده است شيطان انسان را خوارسازنده (29) و گفت پيمبر پروردگارا همانا قومم برگرفتند اين قرآن را تركشده (30) و بدينسان قرار داديم براى هر پيمبرى دشمنى از گنهكاران و بس است پروردگار تو راهنما و ياورى (31) و گفتند آنان كه كفر ورزيدند چرا فرود آورده نشد بر او قرآن به يك بار بدينسان تا استوار سازيم بدان دلت را و به تدريج فرستاديمش تدريجى (32)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : معزى، محمدكاظم جلد : 1 صفحه : 362