نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : معزى، محمدكاظم جلد : 1 صفحه : 488
و بينى ايشان را عرض شوند بر آن سرافكندگان از خوارى بنگرند از گوشه چشم نهانى و گفتند آنان كه ايمان آوردند زيانكاران آنانند كه زيان كردند خويش و خاندان خويش را روز رستاخيز همانا ستمگرانند هر آينه در عذابى پايدار (45) و نبودشان دوستانى كه ياريشان كنند جز خدا و آن را كه گمراه سازد خدا پس نيستش راهى (46) بپذيريد از پروردگار خود پيش از آنكه بيايد روزى كه نيستش بازگشتى از خدا نيست شما را پناهگاهى آن روز و نيستتان برابرى كردن (47) پس اگر روى برتافتند همانا نفرستاديمت بر ايشان نگهبانى نيست بر تو جز رسانيدن و ما هر گاه چشانيم انسان را از خود رحمتى شادمان شود بدان و اگر رسدشان بدى بدانچه پيش آورده است دستهاى ايشان همانا انسان است بسى ناسپاس (48) خدا را است پادشاهى آسمانها و زمين بيافرد هر چه خواهد ببخشد هر كه را خواهد مادگانى و ببخشد بدانكه خواهد نران (49) يا جُفت كندشان نرانى و مادگانى و بگرداند هر كه را خواهد نازا همانا او است داناى توانا (50) و نبوده است بشرى را كه سخن گويدش خدا مگر سروشى يا از پشت پرده يا فرستد پيكى پس وحى كند به دستورش آنچه خواهد همانا او است فرازنده حكيم (51)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : معزى، محمدكاظم جلد : 1 صفحه : 488