responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : ياسرى، محمود    جلد : 1  صفحه : 300


54- و مكرر بيان كرديم در قرآن براى مردم از هر مثلى. و انسان جدلى‌تر است از هر چيز، و از مجادله و مخاصمه دست نكشد.
55- و منع نكرد مردم مكه را از اينكه ايمان بياورند وقتى كه آمد ايشان را راهنما كه پيغمبر است. و منعشان نكرد از اينكه استغفار كنند پروردگار خود را مگر انتظار اينكه بيايد ايشان را پيش آمد مكرر پيشينيان از هلاكت ناگهان، يا بيايد ايشان را عذابى كه روبرو شوند با آن؛ چون مانعى از ايمانشان نبود مانند اين بود كه انتظار چنين روزها را داشتند.
56- و نمى‌فرستيم ما پيغمبران را مگر مژده دهنده و ترساننده براى مردم. و مجادله مى‌كنند با پيغمبر، آن كسانى كه كافر شده‌اند از راه باطل خود تا اينكه پايمال كنند به اين باطل، دين حق را. و به استهزا بگيرند آيات مرا و آنچه را كه به آن ترسان شدند.
57- و كيست ظالمتر از كسى كه به آيات پروردگار خود يادآور شود و اعراض كند از آن، و فراموش كند آنچه را كه پيش فرستاده از اعمال زشت؟! چون چنين بودند قرار داديم بر دلهاى ايشان پوششهايى تا اينكه نفهمند قرآن را. و نهاديم بر گوشهاى ايشان سنگينى؛ (البته اين پوشش دل و سنگينى گوش، اثر اعراض از ياد حق است كه خود سبب شده نه علت آن باشد، كه گفته شود در آن مجبور است). و اگر بخوانى تو اى پيغمبر! ايشان را به راه راست، هدايت نمى‌شوند هيچوقت.
58- و پروردگار تو بسيار آمرزنده و صاحب رحمت است اگر در مقام مؤاخذه درآورد مردم را به سبب گناهانشان؛ البته زودتر آنها را به عذاب دنيا گرفتار و هلاك كند. ليكن از براى ايشان موعدى است در عذاب كه نمى‌يابند غير خدا نجات دهنده‌اى.
59- و اين شهرها و دهات است كه هلاك كرديم اهل آنها را چون ظلم كردند به خودشان به كفر و تكذيب پيغمبران؛ مثل قوم عاد و ثمود. و قرار داديم از براى هلاكت ايشان وقت معينى.
60- و ياد آور هنگامى را كه موسى به جوانى كه همراه او بود (گويند: «يوشع بن نون» كه وصى موسى بود همراهش بود) به او گفت كه: پا نمى‌كشم از گردش در طلب خضر تا برسم به جاى برخورد دو درياى روم و فارس. (بر حسب وعده خدا آنجا ميعادگاه لقاى خضر بود.) و الا سير سفر كنم روزگار دراز تا به خضر برسم.
61- چون رسيدند موسى و همسفرش به ميعادگاه، فراموش كردند ماهى خود را كه همراه داشتند و روى سنگى گذارده بودند؛ (موسى خوابيد رفيقش بيدار بود، ديد كه ماهى شور كباب شده، زنده شد و خود را به دريا انداخت). و راه خود را در دريا معبر گرفته رفت در ميان آب.

نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : ياسرى، محمود    جلد : 1  صفحه : 300
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست