نوح گفت پروردگارا من شب و روز، قوم را دعوت ميكنم (5) جز بر فرار و دورى نيفزود آنها را (6) و هر چه آنان را خواندم تا بيامرزى ايشان را انگشتهاى خود را بر گوشها نهادند و جامه برخسار كشيدند و بر كفر و سركشى اصرار كردند و راه كبر و نخوت پيمودند (7) باز هم آنها را به آواز بلند خواندم (8) پس از آن آشكارا و در خلوت دعوت نمودم (9) و گفتم از خداى خود طلب آمرزش كنيد او آمرزنده است (10) ميفرستد بر شما از آسمان ابر بسيار بارنده (11) و شما را بمال و فرزندان كمك كند و نهرها جارى نمايد براى شما (12) چرا شما مردم خدا را ببزرگى ياد نميكنيد و باو اميدوار نيستيد (13) همانا خدا شما را از نطفه گوناگون آفريد (14)