چون صبحگاه خورشيد درخشان را مشاهده نمود گفت اين است خداى من كه از آن ستاره و ماه بزرگتر و روشنتر است چون آنهم غروب كرد گفت اى طايفه مشركان من بيزارم از آنچه شما شريك خدا قرار دادهايد (78) من با ايمان خالص رو بخدايى كه آفريننده زمين و آسمان است آوردم و هرگز از طايفه مشركين نخواهم بود (79) قوم ابراهيم با او در مقام خصومت برآمدند گفت آيا با من درباره خدا مجادله ميكنيد و حال آنكه خدا مرا راهنمايى كرده و ابدا از آنچه شما شريك خدا مىپنداريد ترسى نخواهم داشت مگر آن كه خدا بر من چيزى بيمناك بخواهد پروردگار من دانشش بهمه موجودات احاطه دارد آيا متذكر خدا نميشويد (80) چگونه از چيزى كه شما شريك خدا قرار ميدهيد بترسم و شما از شرك بخدا آوردن نميترسيد و حال آنكه هيچ دليلى بر شرك نداريد آيا كداميك از ما با يمنى سزاوارتريم اگر شما دانا هستيد (81)