responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : بروجردى، محمدابراهيم    جلد : 1  صفحه : 415


(چون قحطى بشدت رسيد و آل يعقوب در مضيقه افتادند براى تهيه گندم و آذوقه) برادران يوسف بمصر رفته و نزد برادر رفتند يوسف آنها را شناخت ولى آنها يوسف را نشناختند (58)
همين كه برادران يوسف در مقابل هدايايى كه آورده بودند گندم دريافت نموده و شترهاى خود را بارگيرى كردند يوسف بآنها گفت (آيا شما برادر ديگرى داريد؟ گفتند يك برادر پدرى داريم) آن برادر پدرى خود را هم سفر ديگر همراه بياوريد مشاهده ميكنيد كه من مقدار زيادى غله بشما داده‌ام و مهماندار و ميزبان خوبى هستم (59)
چنانچه او را با خود نياوريد ديگر بشما گندم نميدهم و نبايد نزديك من بيائيد (60)
گفتند بزودى با پدرش مذاكره كرده و سعى ميكنيم كه آنچه خواسته شما هست انجام دهيم (61)
يوسف بگماشتگان خود دستور داد آنچه كه برادرانش آورده بودند پنهانى در بارهاى آنها بگذارند تا همين كه بمنزل برسند بفهمند كه ما غله را برايگان بآنها داده‌ايم تا بار ديگر بمصر بيايند (62)
چون بكنعان نزد پدر رسيدند گفتند خواربار زيادى بما داده نشده برادرمان (بن يامين) را با ما بفرست كه گندم بيشترى دريافت كنيم و البته ما حافظ و نگهبان او خواهيم بود (63)

نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : بروجردى، محمدابراهيم    جلد : 1  صفحه : 415
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست