و پيش از اين كسى همنام او نبوده (7) زكريا پس از شنيدن آن مژده گفت چگونه ممكن است من داراى پسر شوم كه هم زنم ناز او هم آنكه خودم در كمال پيرى و فرتوتى هستم (8) منادى گفت خدايت چنين فرموده كه انجام آن براى من بسيار سهل و آسان است همانطور كه خودت را پيش از آنكه وجود داشته باشى از عدم بوجود آورده و آفريديم (9) زكريا در مقام مناجات برآمد و عرض كرد پروردگارا بر اين مژده نشانه و حجتى براى من مقرر بداريد گفت نشانه تو آن باشد كه سه شبانه روز با مردم سخن و گفتگو نمىنمايى مگر با اشاره (10) آن گاه زكريا از محراب عبادت خود بسوى قوم رفته پس باو الهام نموديم كه صبح و شام به تنزيه و تقديس خدا قيام كند (11)