آنها در كار خود بجدال و گفتگو پرداخته ولى راز خود را پنهان داشتند (65) گفتند اين دو نفر موسى و هارون قصد آن دارند كه شما را با سحر خويش از سر زمينتان بيرون برده و از رويه عالى و طريقت نيكوى خودتان خارج كنند (66) پس اكنون تمام تدبيرهاى خود را بكار بسته و در برابر اين دو نفر صف آرايى كرده و بدانيد كسى پيروز ميشود كه قوىتر و نيرومندتر است (67) ساحران گفتند اى موسى تو شروع بعمل مىنمايى يا آنكه ما بساط خود را بيفكنيم (68) موسى جواب داد كه شما آنچه داريد بكار بنديد ناگاه ريسمانها و عصاهاى ايشان بر اثر سحرى كه نموده بودند پنداشتى كه بجنبش و حركت در آمدهاند (69) موسى در دل خود نگران شد كه مبادا مردم بين سحر ساحران و معجزه او فرقى نگذارند و امر بر ايشان مشتبه شود (70) ما بموسى گفتيم انديشه مكن كه حجت تو برتر از ديگرانست (71)